به طور مشابه، دو اجرام آسمانی (یک سیارک و یک سیاره در منظومه شمسی Iona Draconis) و یک دهانه در ماه به نام هیپاتیا نامگذاری شدهاند، بنابراین در آنجا همافزایی با مفهوم کاوشگر نوری وجود دارد.
در نهایت، این متن طعم: “بدون کشتی. بدون خدمه. فقط یک روح غیر قابل توقف.” بنابراین اکنون که او از بدن فیزیکی خود فراتر رفته است، در این فرم جدید سایبرپانک بدون استفاده از کشتی در فضا شناور است؟ این فرد فوت کرده است.
این پوست چندین لایه به عمق استعاره ها نفوذ می کند. این بسیار جالب است – اکثر پوسته های جدید با موضوع گفتگوی جالبی همراه نیستند. امیدوارم در آینده شاهد این موارد بیشتر باشیم.
داستان از این قرار است که در بیشتر دوران هیپاتیا بین مؤسسات علمی و مسیحی اسکندریه صلح برقرار بود. به مدت سه دهه، مردی به نام تئوفیلوس به عنوان اسقف اسکندریه خدمت کرد – در آن زمان یک کنسرت در سطح پاپ – و ظاهراً به اندازه کافی به حفظ صلح اهمیت می داد تا با هیپاتیا و پیروانش. پس نوعی الیگارشی داشتند.
در 1600 سال از زمان حیات هیپاتیا اسکندریه چیزهای دیگری به نام هیپاتیا وجود داشته است. با این حال، تقریباً همه آنها به نام این زن نامگذاری شده اند، و آنهایی که نامگذاری نشده اند تقریباً به طور قطع به نام چیزهایی هستند که بود به نام هیپاتیا اسکندریه. این واقعیت احتمالاً به حفظ میراث آن کمک کرد، زیرا هیچ هیپاتیا دیگری وجود نداشت که مشهور باشد و بتواند رعد و برق را از نام آن ربوده باشد.
پس حالا که این داستان وحشتناک را می دانید، بیایید یک بار دیگر به کاپیتان هیپاتیا در Fortnite نگاه کنیم.
سپس شما چیز دست و پا دارید. در سبک متناوب، آنها دیگر به بدن او متصل نیستند – دقیقاً مانند دست ها و پاهای هیپاتیا پس از پایان دادن به اوباش مسیحیان دیگر به بدن او متصل نشدند.
این چیز دست و پا است به ویژه جالب است وقتی آن را با نامش ترکیب کنید. تنها یک شخص واقعاً برجسته به نام هیپاتیا در تمام تاریخ وجود داشت: یک فیلسوف و ستاره شناس یونانی که در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم در اسکندریه، مصر زندگی می کرد. و اولین ریاضیدان زن که ما سوابق تاریخی قابل توجهی از او داریم. این دلیل اصلی مشهور شدن اوست – اما دومین دلیل اصلی برای شهرت او این است که چگونه به طرز وحشیانه ای به قتل رسید و به معنای واقعی کلمه توسط گروهی از مسیحیان تکه تکه شد.
برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد هیپاتیا، کتابهای زیادی در مورد او و همچنین هزاران داستان بزرگتر وجود دارد که فضای قابل توجهی را به داستان او اختصاص میدهند. با این حال، توصیه من «عصر تاریکی» نوشته کاترین نیکسی است که فصلی را به شرح زندگی و مرگ هیپاتیا در کشمکش بزرگتر بین مسیحیت و نهاد علمی باستانی در قرنهای قبل از قرون وسطی اختصاص میدهد.