نقد فیلم A Good Person | بهای نجات

A Good Person، فیلمی شخصیت محور با بازی مورگان فریمن و فلورانس پیو، داستان از دست دادن و رستگاری است. این فیلم ایده ای عمیق، در دسترس و ملموس دارد که متاسفانه با کارگردانی ضعیف گم می شود.

فیلم «یک آدم خوب» فیلمی با درگیری های درونی است که بحران های آن حاصل اتفاقاتی است که برخاسته از روان شخصیت های درگیر داستان است.

آلیسون در فیلم A Good Person فکر می کند

داستان این Meltdown بر روی شخصیت آلیسون متمرکز است. او در کودکی توسط پدرش رها شده و اکنون با بحران بزرگی مواجه شده است. این شخصیت دلیل کافی برای خودکشی دارد، هم زندگی شخصی اش نابود می شود و هم بی پول و بیکار. تخریب در مقیاس بزرگ که شاید همه نتوانند از عهده آن برآیند. اگر از لایه اولیه فیلم، یعنی ضربه روحی فراتر برویم، به ایده های گناه و رستگاری می رسیم. شخصیت های درگیر در این ورطه همگی موظفند در مسیر رشدی که پیرنگ برایشان ترسیم کرده به رستگاری دست یابند و آنچه را که با دیگران و خودشان کرده اند را جبران کنند.

چهره آلیسون تغییر کرده است، لباس‌هایش ژولیده و بی‌روح است، نامزدش او را ترک کرده است و حالا او در تلاش است تا قرص‌هایی را که به آنها معتاد است پیدا کند. فیلم با خلق شانس مرگبار موقعیت های جدیدی را برای شخصیت هایش انتخاب می کند و آنها را در داستانی دردناک با شرایط جدیدی که برایشان پیش آمده حرکت می دهد. این فیلم داستانی است درباره فروپاشی یک بهشت، بهشتی که در یک روز ناپدید می شود و حالا قهرمان داستان مجبور است با احساسات متناقض خود به زندگی ادامه دهد. ایده اصلی فیلم حول آسیب‌هایی است که شخصیت‌ها در آن نقش دارند. همه شخصیت های این داستان آسیب دیده، نابود شده و ضعیف تر از آن هستند که به یکدیگر کمک کنند.

آلیسون در مسیر گناه و رستگاری با پدر نامزدش دانیل روبرو می شود. آنها در جلسات معتادان با هم آشنا می شوند، هر دوی آنها درد یکسانی دارند، کارهایی انجام داده اند که نمی توانند درست کنند و حالا به خاطر این همه چیز بد سرگردان هستند. ایده های آدم خوب اگرچه تکراری است اما به دلیل هویت روانی در ابتدا تصویر خوبی از خود نشان می دهد، اما وقتی از آنها عبور می کنیم و وارد ماجرا می شویم، چیزی جز یک چیز دیگر ما را نمی گیرد. مجموعه ای از رویدادهای ملودرام در واقع آدم خوب فیلمی است با کشمکش های درونی که بحران هایش حاصل اتفاقاتی است که برآمده از روان شخصیت های درگیر داستان است. در مواجهه با چنین موقعیتی، تماشاگران ترجیح می دهند که فیلم ایده های خود را از دریچه عمیق تری بررسی کند.

بخوانید  تایید بازگشت ولورین با بازی هیو جکمن در فیلم Deadpool 3 | اعلام تاریخ اکران

آلیسون در فیلم مرد خوب موهایش را کوتاه می کند

دنیل در حال قدم زدن در فیلم A Good Person

یک آدم خوب نمی داند به دنبال چیست، شخصیت هایش چه می خواهند و این دنیای شکسته بر اساس دنیای شخصیت هایش چه لحنی باید ایجاد کند؟

ما با جشن نامزدی آلیسون، در حالی که او پشت پیانو می نشیند، تاریخ می سازیم. او خوشحال است، آواز می خواند و نمی داند که عشق زندگی خود، ناتان را یافته است. زرق و برق و آرامش پلان های آغازین فیلم را به تصویر می کشیم، غافل از اینکه پیرنگ بحرانی دراماتیک برای آن شادی ها به نمایش گذاشته است. بعد از بهشت ​​آلیسون، فیلم بر اثر تصادف ما را در جهنمی جوشان فرو می برد. آلیسون در بیمارستان با دیگر مسافران مرده از خواب بیدار می شود. یک سال بعد، آلیسون ناامیدانه موهایش را کوتاه کرد.

فیلم یک مرد خوب داستانی درباره فروپاشی یک بهشت ​​است، بهشتی که در یک روز ناپدید می شود و حالا قهرمان داستان مجبور است با احساسات متناقض خود به زندگی ادامه دهد.

ما A Good Person را فیلمی تلخ و شیرین می دانیم، فیلمی که به اندازه ناامیدی برای شخصیت هایش امید ایجاد می کند. آدم خوب تراژدی می آفریند و بعد از شادی مخاطب را درگیر شادی می کند. مورگان فریمن در این داستان به عنوان یک پدربزرگ ظاهر شد که تمام گذشته خود را از دست داده و حالا باید به کمک کسانی بیاید که چیزی برای از دست دادن ندارند. او در این داستان همیشه خود را فراموش می کند و به عنوان نقشی که بازی می کند سردرگم است و نمی تواند تصویر لازم را از خود ارائه دهد. ضعف در نوع کارگردان و عدم تمرکز فیلمساز است.

بخوانید  گیم پلی رکوردشکنی Like a Dragon: Infinite Wealth همچنان ادامه دارد

یکی دیگر از ایده های این داستان که فیلم رقابت چندانی برای آن ندارد، شخصیت پدر آلیسون است. آلیسون تنها یادگاری پدرش، ساعت رولکس را که هنوز می‌پوشد، می‌فروشد تا برای رهایی از اعتیاد به مرکز بازپروری برود. همان پدری که در کودکی او را ترک کرد. فروش ساعت پدر برای شروع یک زندگی جدید ایده ای دراماتیک است، اما پیرنگ شواهد زیادی از وقوع آن در سکانس های دیگر نشان نمی دهد. اگر آلیسون با از دست دادن رولکس به زندگی بازگردانده شود، باید آسیب های دوران کودکی خود را بازسازی کند، اما این شخصیت نه تنها از پدرش رنجیده می شود، بلکه او را با خاطره ای خوش از شنا و استخر به یاد می آورد. در واقع نقش پدر آلیسون در این داستان باید بیشتر از این حرف ها می بود.

در ادامه قسمت هایی از داستان فیلم مشخص خواهد شد

پرداخت نشدن به شخصیت ها و روابط بین آنها، داستان را به سمت شلختگی سوق می دهد. این فیلم مملو از ایده های گیج کننده است، از مضامین رستگاری، گناه، خانواده، عقده پدر و مسئولیت تا اعتیاد. یک فرد خوب نمی داند به دنبال چه چیزی است، شخصیت هایش چه می خواهند و باید با توجه به جهان شخصیت هایش چه لحنی ایجاد کند. آلیسون در نقطه‌ای است که از حمایت مادرش برخوردار نیست و هیچ‌کس حاضر نیست با دلسوزی به او کمک کند و از او مراقبت کند. این شخصیت سرگردان است، می چرخد، دارو مصرف می کند و در نهایت، مانند تمام داستان های Happy End، دوباره عاشق می شود.

شیمی بین آلیسون و دنیل بسیار سطحی عمل می کند، هر دو ناخواسته صدمه دیده اند و صدمه دیده اند، اما دقیقاً مشخص نیست که رابطه بین آنها به دنبال چیست و چگونه کار می کند؟ نظر دنیل در مورد آلیسون چیست؟ و آیا آلیسون در تلاش است تا خود را نجات دهد یا فقط می خواهد احساس گناه خود را کاهش دهد و احساس رستگاری را تجربه کند؟ دانیل هم چنین پرداختی به آلیسون دارد.در گذشته در حالی که مست بود پرده گوش نیتان را پاره کرد و پسرش را بدرقه کرد. حالا فیلمساز فرصتی برای رستگاری خود ایجاد می کند، زمانی که دانیل باید با مراقبت از نوه اش گذشته را جبران کند، اما مشکل اینجاست که این شخصیت در برابر ایده اش پول می گیرد و نمی تواند تصویر رستگاری را نشان دهد.

بخوانید  اجرای Baldur's Gate 3 روی رایانه شخصی کمی سخت تر شد

دلیل رابطه نامرتب بین شخصیت ها را می توان در رفتار آشفته آنها جستجو کرد. علی‌رغم اینکه آلیسون قهرمان این داستان است، چیزی جز ارائه مجموعه‌ای از فیلم‌های بلند ملودرام ندارد. شما دقیقا نمی دانید او به دنبال چه چیزی است؟ آیا او می خواهد آدم خوبی باشد؟ آیا نجات برای او مهم است یا این حادثه مرگبار را فراموش می کند؟ تنها چیزی که از این شخصیت به دست می آوریم روحیه بد اوست که حتی به درستی به آن پرداخته نشده است. فیلمساز نمی تواند ناامیدی و ناامیدی او را به تصویر بکشد یا جهان بینی خاصی را برای او ترسیم کند. در واقع همه شخصیت‌های فیلم در چنان ناامیدی هستند که نه می‌توانیم آن‌ها را بشناسیم و نه به نوع نگاهی که از این فروپاشی دارند، برسیم.

فیلم «یک آدم خوب» داستانی ساده، آرام و راحت درباره رنج و جدایی است. فیلم پیرنگ چندان پیچیده نیست، تماشای آن سخت نیست، اما می تواند تا حدودی احساسات مخاطب را جریحه دار کند. اگر سخت گیر باشیم، یک انسان خوب باید اثری عمیق و پر جنب و جوش باشد زیرا ایده های او توانایی خلق دنیایی عمیق را دارد. این فیلم می تواند با خاطرات و زندگی افراد زیادی سازگار باشد، زندگی هایی که از هم پاشیده و تاریک شده اند، مردم خود را گم کرده اند، اما در نهایت تنها راه فرار را یافتند، زندگی دوباره.

تحریریه مجله بازی یک گیمر