نقد و بررسی فیلم آخرین جلسه فروید

فیلم فروید آخرین جلسه با بازی آنتونی هاپکینز اثری روانشناسانه است که حول محور مسائل مذهبی می چرخد.

زیگیزموند فروید با نام اصلی زیگیزموند شلومو فروید یکی از برجسته ترین و بحث برانگیزترین چهره های قرن گذشته است. او یک عصب شناس بود که با نظریه روانکاوی خود انقلاب بزرگی در روانشناسی به وجود آورد. مطالعات و نظریه های او نه تنها بر روانشناسی و علوم پزشکی تأثیر گذاشت، بلکه به هنر، سینما و ادبیات نیز راه یافت. پس از آثار و تلاش‌های فروید، هنرمندان به افکار و اندیشه‌های او علاقه مند شدند، تا جایی که بسیاری از رمان‌ها و آثار سینمایی امروزه با زیرمتن‌ها و مضامین روان‌شناختی فرویدی آمیخته شده‌اند که برجسته‌ترین آن‌ها هیچکاک، استاد بی‌منازع سینما و اوست. کارهای هیجان انگیز

شاید اگر فروید و شاگردانش نبودند، دنیای هنر و سینما از نبود عناصر سینمایی همراه برای ارائه داستانی عالی رنج می برد. حتی بی جان ترین فیلمنامه ها و آثار سینمایی نیز از ایده های فروید در توصیف خود استفاده می کنند. حال فیلم آخرین برخورد با فروید بر اساس نمایشنامه ای به همین نام و نوشته مارک سن ژرمن به آخرین روزهای زندگی این چهره تاثیرگذار می پردازد. اثری با عنوانی وسوسه انگیز که در نگاه اول طرفداران دنیای به هم پیوسته روانشناسی را به خود جذب می کند. حال باید دید که این اقتباس توانسته وارد دنیای خصوصی این شخصیت شود و موضوعی خاص از برخوردهای اخیر فروید را برای مخاطبان سینما به تصویر بکشد؟

داستان فیلم متعاقبا فاش خواهد شد

گفتگوی لوئیس و فروید در فیلم آخرین برخورد با فروید

اوایل جنگ جهانی دوم است. هیتلر پیشنهاد مذاکره را رد کرد و لندن در حالت آماده باش بود. عنوان با نمایش مجسمه های مورد علاقه فروید و شنیدن صدای سخنرانی هیتلر در همان زمان همراه است. فروید که اکنون زمان زیادی برای زندگی ندارد، در انتظار ملاقات با سی اس لوئیس، استاد الهیات دانشگاه آکسفورد است که سالها بعد رمان معروف نارنیا را نوشت. فروید می خواهد بداند چنین فردی چگونه می تواند به خدا ایمان بیاورد. قرار است کل فیلم حول محور صحبت های این دو نفر خلاصه شود. هنگامی که مخاطب هویت مهمان فروید را می شناسد، معتقد است که داستان سختی در انتظار او است، زیرا قرار است دو نفر با ایده های کاملاً متضاد با هم ملاقات کنند. اما با پیشروی فیلم، می بینیم که اثر تنها در محدوده پرداختن به ایده اولیه خود موفق می شود.

ازدحام ایده های ارائه شده در این فیلم به قدری زیاد است که مخاطب نمی تواند روی موضوع خاصی تمرکز کند. فیلم از موضوعی به موضوع دیگر می‌پرد و نمی‌تواند با ایده خاصی ادامه دهد.

ملاقات فروید و لوئیس حول محور مسائل مذهبی و صحبت در مورد اثبات وجود خدا می چرخد. لوئیس نویسنده ای است که پس از انکار اساسی به خدا اعتقاد دارد و فروید روانکاو است که به دلیل بی عدالتی در جهان، باورهای خود را از دست می دهد. اگر بخواهیم واقع بینانه به این بحث و اندیشه نگاه کنیم، متوجه می شویم که صحبت از مسائل ایمانی، اعم از اثبات و انکار وجود خدا، چیزی نیست که بتوان در مدت کوتاهی به آن پرداخت. مسائل مذهبی و روانی ارائه شده در فیلم ماهیت بسیار سنگینی دارد، بنابراین کارگردان مجبور شد در قالب یک سریال کوتاه به آنها بپردازد تا فضای بیشتری برای گسترش دنیای مورد علاقه خود پیدا کند.

بخوانید  کدام تلفن های همراه می توانند Call of Duty: Warzone Mobile را بازی کنند؟

گفتگوهای لوئیس و فروید در این فیلم به بحث درباره وجود خدا و ایمان محدود نمی شود و تار و پود صحبت آنها به بسیاری از موضوعات دیگر نیز کشیده می شود. در واقع این فیلم مانند یک جلسه روانکاوی به شخصیت های اصلی داستان می پردازد و زندگی شخصی آنها را روشن می کند. ازدحام ایده های ارائه شده در این فیلم به قدری زیاد است که مخاطب نمی تواند روی موضوع خاصی تمرکز کند. فیلم از موضوعی به موضوع دیگر می پرد و نمی تواند با ایده خاصی ادامه دهد. کارگردان در ابتدای فیلم به موضوع مهم میل جنسی که توسط فروید مطرح شده است می پردازد. موضوعی بحث برانگیز که بسیاری فروید را فردی منحرف توصیف می کنند.

لوئیس در باران در فیلم آخرین برخورد با فروید

لوئیس و فروید در مورد لذت راه رفتن در جنگل و تماشای آهو صحبت می کنند. در پلان های آغازین، فیلم هدف فروید از میل جنسی یا میل جنسی عمومی را روایت می کند (البته فقط اشاره ای به آن دارد). می دانیم که میل جنسی فروید سوء تفاهم های زیادی ایجاد کرد و بسیاری نتوانستند منظور او را از این مفهوم درک کنند. حالا کارگردان با استفاده از یک قوطی بیسکویت لوئیس و قدم زدن فروید در جنگل، منظورش از این دانش را نشان می دهد. بسیاری فکر می کردند که فروید همه چیز را در لذت جنسی می بیند، اما میل جنسی فروید به معنای وسیع آن به محتوای «لذت» می رسد. لوئیس به فروید می‌گوید که وقتی جعبه جنگل را از برادرش دریافت می‌کند، تمایل بی‌سابقه‌ای به خود احساس می‌کند و همین لذت، اشتیاق، عشق و لذت است که فروید به دنبال آن است.

در صحنه‌های آغازین، فیلم هدف فروید از میل جنسی یا میل جنسی عمومی را روایت می‌کند (البته فقط اشاره‌ای به آن دارد).

پس از اشاره به این دانش عمیق و دشوار، فیلم به سرعت آن را رد می کند و به معنایی دیگر به عقده ادیپ و پدر جانشین اشاره می کند که البته خیلی زود رد می شود. بعد از این صحبت ها زنگ خطر به صدا در می آید و لوئیس و فروید به پناهگاه کلیسا می روند. در آنجا لوئیس دچار حمله عصبی می شود و متوجه می شویم که او در جنگ جهانی اول در پیاده نظام خدمت کرده است. با این اتفاق، کار وارد ابعاد جدیدی از بحث روانشناختی و البته پرداختن به شخصیت لوئیس می شود. شرکت در جنگ او را به سرنوشت جدیدی سوق داده است که با گذشته اش پیوند تنگاتنگی دارد.

بخوانید  فیلم دزدان دریایی کارائیب ریبوت خواهد شد

لوئیس فردی است که به آموزه های کلیسا اعتقاد دارد و ایمان مسیحی برای او مهم است. او نسبت به افکار و عقاید فروید چندان خوشبین نیست و نمی تواند همه نظریه های او را بپذیرد. با این حال، لوئیس در زندگی شخصی خود مسیر کلیسا را ​​دنبال نکرد، بلکه مسیر دیگری را در پیش گرفت. ناخواسته (ناخواسته چون فرد گرفتار حوادث ناخودآگاه و روانی است که به زور انکار کرده است) با مادر دوستش رابطه نامتعارفی برقرار می کند. اکنون لویی بر اساس مفاهیم فرویدی بدون میل زندگی می کند و نه بر اساس آموزه های کلیسا. در واقع کارگردان به صراحت می گوید که طبیعت انسان کار خودش را می کند و آنچه اهمیت دارد ناخودآگاه است نه چیز دیگر.

فروید به فیلم آخرین برخورد با فروید نگاه می کند

همانطور که لوئیس خود را توصیف می کند، در کودکی مادرش را از دست داد و از رفتار پدرش داغدار شد. سالها بعد در خط مقدم جنگ جهانی اول به دوستش قول داد که در صورت کشته شدن از مادرش جنی مراقبت کند. حالا جنی شریک زندگی لوئیس می شود، زیرا می تواند جای خالی مادرش را پر کند. در واقع، قبل از اینکه لوئیس به دنبال شریکی برای رفتارهای عاطفی و جنسی خود بگردد، لوئیس به دنبال مادری می گردد که او را خشک نگه دارد. همانطور که دختران به دلیل عدم محبت پدرانه به سمت مردان بزرگتر کشیده می شوند، لوئیس نیز به دلیل نداشتن مادر به سمت مادر دوستش کشیده می شود.

فروید در طول سال ها تحقیق و بررسی خود نتوانست زنان را بشناسد و ایده های قوی درباره آنها تعریف کند

رابطه فروید با دخترش آنا یکی دیگر از ایده های کارگردان است که خود را بین صحبت های اعتراف زیگموند و لوئیس نشان می دهد. فروید وابستگی شدیدی به دخترش دارد و آنا نیز از این اختلال رنج می برد. هیچکس جز آنا حق ندارد به دهان فروید دست بزند. کارش را رها کرد تا پیش پدرش باشد. آنا تنها با توصیه و اجازه فروید می تواند درباره زندگی خود تصمیم بگیرد. در این میان، موضوع مهمی در رابطه با ابعاد شخصیتی آنا، یعنی گرایش جنسی خاص او مطرح می شود. فروید نظریه های بسیار مهمی را در مورد این افراد ارائه کرد و زمینه این اختلالات را روانی و معنوی نمی دانست. او معتقد بود که با روانکاوی نمی توان این افراد را دگرجنس گرا کرد و اگر جلسات روانکاوی برای آنها تشکیل شود، تنها تعداد کمی از آنها می توانند نتیجه مطلوب را از جامعه بگیرند.

بخوانید  مشخصات احتمالی کارت گرافیک RTX 4070; از 5888 هسته تا 12 گیگابایت حافظه

فروید در طول سال ها تحقیق و بررسی خود نتوانست زنان را بشناسد و ایده های قوی درباره آنها تعریف کند. به همین دلیل، مردانگی در نظریه های او یکی از بحث برانگیزترین موضوعات در میان منتقدان و روانکاوان است. فروید در جایی از فیلم از همجنس گرایی زنان صحبت می کند و آن را به رابطه اش با پدرش نسبت می دهد. شاید بزرگترین ایراد فیلم جنبه علمی آن باشد، زیرا قاطعانه در مورد چیزی صحبت می کند که خود فروید دلایل زیادی برای آن داشته است. از عقده ادیپ زن گرفته تا مسائل زیستی، اخلاقی و روانی به نظر او درگیر این موضوع است.

لوئیس به فیلم آخرین برخورد با فروید نگاه می کند

در پایان این مقاله به موضوع اصلی فیلم یعنی «خدا» از دیدگاه فروید می پردازیم. در نقطه ای از فیلم، لوئیس توضیح می دهد که در کودکی با داشتن پدری «غایب» دست و پنجه نرم کرده است. پدر و مادری که کمبودهای عاطفی فرزندانش را با مادیات و پول در آینده جبران می کرد. از نظر فروید، خدا همان مفهوم پدر است و در جایی به لوئیس یادآوری می شود که او به دلیل غیبت پدر معتقد شده است. اما این گفتگوهای عمیق در همین جا متوقف می شود و کارگردان ترجیح می دهد گفت و گوهای این دو نفر با توجه به مسائل احساسی ادامه پیدا کند. در نهایت کارگردان با پایانی بسیار ساده و به دور از هرگونه پیچ و خم و سختی کار خود را به پایان می رساند. لویی در قطار نشسته و راهی برای رفتن به تنهایی می بیند. راهی که فروید قبلاً طی کرده است و اکنون لوئیس نابالغ باید تجربه کند تا پاسخ سؤالاتش را بیابد.

آخرین جلسه فروید اثری ناشیانه و گیج کننده است و اگر با ایده های آن آشنا نباشید بدون شک سردرگم خواهید شد.

آخرین جلسه فروید اثری ناشیانه و گیج کننده است و اگر با ایده های آن آشنا نباشید بدون شک سردرگم خواهید شد. این فیلم به جای تمرکز بر یک موضوع خاص، ایده های زیادی مانند رابطه دختر و پدر، عقده ادیپ و الکترا، اختلال وسواس فکری، پدر جایگزین، همجنس گرایی، میل جنسی، ایمان و اعتقاد به خدا را مورد بحث قرار می دهد. در واقع، این فیلم بدون توجه خاص به او، تبدیل به کتاب درسی اندیشه های فروید شده است. شخصیت ها عمق و بُعدی ندارند و نمی توان چیز زیادی از آنها گرفت. این ایده شبیه به فیلم، ایده اولیه نویسنده روی کاغذ است که استراتژی خاصی برای پرداخت آن نداشت.