نقد فیلم می دسامبر فروید و انکار ابدی


می دسامبر یک فیلم روانشناختی بر اساس یک داستان واقعی است که لحن تکان دهنده آن موقعیت عجیبی را در داستان ایجاد می کند. در نقد و بررسی این فیلم در کنار یک گیمر باشید.

می-دسامبر که در حال حاضر در فهرست اکثر منتقدان به عنوان یکی از بهترین فیلم های سال قرار دارد، ملودرامی با بازی ناتالی پورتمن است که بر اساس داستان واقعی یک معلم و رابطه بین شاگردش ساخته شده است. این فیلم به بیشتر اتفاقات منبع الهام اصلی خود وفادار می ماند و فقط قسمت های خاصی برای افزایش درام اثر تغییر کرده است. می دسامبر، تماشایی جذاب و قابل توجه است، فیلمی با لحن عجیبی که کم کم مخاطب را در بر می گیرد و احاطه می کند. کشمکش های درونی با کشمکش های بیرونی همپوشانی دارند و مخاطب هر لحظه منتظر وقوع یک اتفاق ناگوار و احساسی است.

تاد هاینز که پیش از این با فیلم دور از بهشت ​​با جولیان مور نامزدی اسکار شده بود، با فیلم می دسامبر به جهان بینی گذشته خود بازگشت. فیلم جدید او، مشابه آنچه در کارول و دور از بهشت ​​اتفاق می افتد، به روابط نامتعارفی می پردازد که برای جامعه قابل قبول نیست. جولیان مور نیز در ماه می و دسامبر شبیه چیزی دور از بهشت ​​است. زندگی ای که انگار همه چیز دارد اما در واقعیت چیزی ندارد و هر لحظه می ترسد از هم بپاشد.

در ادامه قسمت هایی از داستان فیلم فاش می شود.

گریسی و الیزابت در آینه در فیلم می دسامبر

الیزابت نقش زنی را بازی می کند که داستان جنجالی اش سال ها پیش در همه روزنامه های کشور منتشر شد. او با بازی ناتالی پورتمن به خانه گریسی و جو می رود تا با آنها ملاقات کند و شخصیت گریسی را بیشتر بشناسد. به گفته الیزابت، ازدواج غیرمعمول گریسی و جو سوژه مناسبی برای ساخت فیلم در مورد آن است، زیرا داستان واقعی است و پیچیدگی های شخصیت گریسی می تواند مخاطب را جذب کند. وقتی الیزابت وارد زندگی این زوج می شود، مشکلات ناخوشایندی به وجود می آید و وضعیت زندگی آنها به هم می خورد.

درام فیلم با نماهایی از خانه گریسی و جو شروع می شود. یک خانه ساحلی عالی اما بی روح و خسته کننده. باربیکیو دارند و خانه شان شلوغ است. در این میان زنی با عینک آفتابی و جعبه ای در دست به این خانه و ساکنان آن نزدیک می شود. آهسته راه می رود انگار همه چیز را تماشا می کند. این زن الیزابت است که با آمدنش این آرامش ظاهری را بر هم خواهد زد. فیلمساز او را با تابلویی نزد این دو نفر فرستاد. نشانه ای برای مردم، آلمانی برای شروع یک طوفان. مدفوع و الیزابت! پس از دیدن گریسی، الیزابت جعبه را به او می دهد و می گوید که در جلوی در آنها بود. گریسی: سال ها پیش مردم برای ما پیام می فرستادند!

حالا با آمدن الیزابت، داستان قدیمی دوباره جدید می شود و به نظر می رسد که مشکلات دردناکی مشابه مشکلات سال های اخیر برای همه پیش بیاید. الیزابت کم کم وارد زندگی این دو نفر می شود و با فرزندانشان آشنا می شود. آنها سه فرزند بالغ دارند که هیچ کدام از حضور این بازیگر راضی نیستند، گویی آنها هم می دانند که نباید بعضی چیزها را از اول شروع کرد و دوباره تماشا کرد. الیزابت مانند رویدادی است که احساسات سرکوب شده را به سطح می آورد، طوفانی عظیم در ناخودآگاه ایجاد می کند و در نهایت منجر به برهم خوردن تعادل زندگی می شود. او قسمت تاریک زندگی این زوج را افشا می کند و یواشکی به گذشته گریسی می رود تا به آنچه می خواهد برسد.

بخوانید  Star Wars Jedi: Survivor Xbox Digital Edition با تخفیف پیش خرید

الیزابت در فیلم می دسامبر گریه می کند

می-دسامبر فیلمی است درباره بررسی سه شخصیت، یک ملودرام، یک اثر روانشناختی و تا حدودی جامعه شناختی. فیلم لحن مالیخولیایی دارد، مخاطب در تعلیق درونی غوطه ور است و هر لحظه انتظار دارد که صبر گریسی به پایان برسد و الیزابت را مانند انگل از خانه اش بیرون کند. همه شخصیت های فیلم روی لبه چاقو می خزند. آرامشی تصنعی در فیلم حاکم است و مخاطب انتظار دارد مشکلات واقعی به یکباره خود را نشان دهند. می-دسامبر مثل آدمی است که عقلش را از دست داده و واقعیت را نمی بیند و الیزابت تازه وارد مثل سیلی های پی در پی حقیقت.

مه-دسامبر یک مطالعه سینمایی است که بر روی سه شخصیت، یک ملودرام، یک اثر روانشناختی و تا حدودی جامعه شناسانه انجام می شود.

در ماه مه و دسامبر، جو، گریسی و الیزابت در کانون توجه دوربین تاد هاینز قرار دارند. فیلم با یک سکانس تیتراژ قابل توجه شروع می شود. شلیک های پروانه ای! جو از گونه خاصی از پروانه ها پشتیبانی می کند که جمعیت آنها در حال نابودی است. چرخه تولد پروانه در این فیلم استعاره ای از زندگی خود جو است. او در کنار داستان اصلی، تخم‌های این حشرات را جمع‌آوری می‌کند تا تبدیل به پروانه شوند. در پایان فیلم با تغییر فضا، پس از مدت ها پروانه ای متولد می شود. این پروانه در واقع همان خودخواهی است که مدتهاست در پیله اش زندانی بوده و واقعیت پرواز را انکار کرده است.

آناتومی بدن جو شبیه پیله پروانه است. گویی هرگز به او فرصت زندگی داده نشده بود. زندگی جو نماد دوران کودکی سرکوب شده است و همه او را قربانی می بینند. بدتر از آن، او واقعیت تلخی را که به ذهنش خطور کرده است را نیز انکار می کند. در واقع، جو برای آرامش خود باید واقعیت را نادیده بگیرد. او مانند یک قربانی رفتار می کند، تحت کنترل گریس، نمی تواند ماهیت موقعیت را درک کند و جدیت موقعیتی را که در آن گرفتار شده است، درک کند. دوران کودکی جو دزدیده می شود و او در مقابل پدر و پسرش نقش یک کودک را بازی می کند. وقتی جو در آغوش پسرش گریه می کند در واقع برای خودش گریه می کند و از تکرار این سرنوشت در بین اعضای خانواده اش می ترسد.

گریسی و الیزابت در ماه می و دسامبر می خندند

جو و الیزابت 36 آنها سال دارند، همان سنی که گریسی به خاطر رابطه نامشروعش با جو دستگیر شد. جو با دیدن الیزابت که هم سن اوست و هنوز بچه ای ندارد و از طرفی مشغول زندگی دلخواهش است، متشنج و عصبی می شود و آن روزها را به یاد می آورد. روزها و شرایطی که نمی توانست با خانواده و پدرش صحبت کند. جو زود بزرگ شد، مسئولیت بزرگ کردن خواهرش را بر عهده می گیرد و از طرفی در خانه نقش پدر را بازی می کند. ابتدا خانواده اش دوران کودکی او را از او می دزدند و این مسئولیت به جو اجازه می دهد تا با زنی چندین سال بزرگتر از او رابطه برقرار کند.

انگار جو نیاز به مراقبت دارد و از سر ناامیدی به سراغ گریسی می رود. روانی که نیاز به مراقبت از طرف خانواده دارد، سرکوب می شود و با ملاقات با گریسی، جنبه تاریک خود را آشکار می کند. جو در پیله‌ای می‌ماند که در آن به دنیا آمده و هر بار مورد ظلم کسی قرار می‌گیرد. یک بار از پدر و خانواده و بار دیگر از گریسی. می-دسامبر در واقع یک مرثیه برای جو است، شخصی که حتی چیزی از اولین ملاقات خود با گریسی به یاد نمی آورد. او از ابتدای تولد، نقش هایی را که به او دیکته شده بود، تفسیر می کرد. بلوغ زودرس، که خانواده او مسئول آن هستند، جو را به باتلاقی می کشاند که همه نمی توانند از آن فرار کنند.

اما پیچیده ترین شخصیت های این فیلم گریسی و الیزابت هستند. با نشان دادن علاقه گریسی به شکار، فیلم مشخص می کند که جو در واقع یک قربانی است و گریسی نقش یک اغواگر را بازی کرده است. اما سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که چگونه یک زن 36 ساله پسر را جذب می کند. 1آیا او 6 ساله می شود و با او رابطه برقرار می کند؟ پاسخ این سوال را تنها با کنکاش در زندگی گذشته گریسی و روان او می توان به دست آورد. اینجاست که راز بزرگی شکل می گیرد و فیلمساز پاسخ این سوال را از محدوده دوربین خارج می کند. و مخاطب را در مقابل گریسی قرار می دهد. گریسی یک معما است، یک شخصیت چند لایه که نمی توان به آن دست یافت. جورجی داستان گذشته مادرش و اینکه چگونه او در کودکی مورد آزار و اذیت قرار گرفته است را روایت می کند. در پایان فیلم، گریسی این ادعا را رد می کند. در این شرایط گویی مخاطب به نقطه اول بازگردانده می شود و راز شخصیت گریسی با وضوح بیشتری فاش می شود. گریسی دوباره شروع به انکار واقعیت می کند و بیشتر از همیشه در اشتباه است.

جو و گریسی در فیلم می دسامبر صحبت می کنند

فیلمساز دوست دارد راز گریسی را حل نشده نگه دارد و به این ترتیب از تبدیل شدن اثرش به یک فیلم روانشناختی کامل جلوگیری می کند. در واقع با انتخاب این رویکرد، تاد هاینز بر جو تمرکز می کند. برایش مهم نیست که گریسی قربانی است یا نه! تنها چیزی که برای او اهمیت دارد «جو» است که کودکی خود را از دست داده و اکنون محکوم به ادامه زندگی نامتعارف است. شخصیتی که در خود فرو رفته و هیچ فضای عاطفی را در زندگی زناشویی خود اشغال نمی کند. او را با تام مقایسه کنید و به زبان بدن هر دو توجه کنید. تام بسیار مطمئن و آرام است و به نظر می رسد زندگی خوبی دارد، اما او ناامید و درمانده است، محکوم به دنبال کردن رابطه با کسی است که با او مانند یک مادر رفتار می کند. البته گریسی نیز از این وضعیت ناراحت است و تن به انکار ابدی داده است، او به خوبی می‌داند که تصمیم او قربانیان زیادی را به همراه داشته است، اما فیلمساز به او اهمیتی نمی‌دهد و ترجیح می‌دهد او را زنی جذاب جلوه دهد.

بخوانید  بایونتا احتمالا بدون هیدکی کامیا ادامه خواهد داد

و در نهایت به شخصیت الیزابت می رسیم. الیزابت برای بازی در نقش گریسی به او و خانواده اش نزدیک می شود. پر زرق و برق و مرموز است. ما خود الیزابت هستیم که ابتدا به شیوه ای بسیار کنجکاو و پرسشگرانه به زندگی شخصی می پردازیم که زمانی مورد تنفر همه قرار گرفته بود. الیزابت در ابتدا شایان ستایش است، اما وقتی تصمیم می گیرد به گریسی نزدیک شود، لایه های تاریکی به آرامی ظاهر می شود و مخاطب را غافلگیر می کند. الیزابت آینه گریسی می شود و فیلمساز نیز با استفاده از یک سری آینه و ادای احترام به برگمان این کار را انجام می دهد. از همان اولین اقدام، گریسی به عطش این شخصیت برای تبدیل شدن به نسخه دیگری از خودش پی می برد و آن موقع است که شروع به متنفر شدن از الیزابت می کند، زیرا او قسمت تاریک خود را می بیند. الیزابت همان طور که به جو سیلی می زند به گریسی سیلی می زند و او را نیز بیدار می کند.

به یاد داشته باشید که گریسی درباره بوی دود فریاد می زد و سفارشات کیک را لغو می کرد، اینها فقط بهانه بود. در واقع او از رویارویی با قسمت تاریک روان خود (الیزابت) می ترسید. گریسی در مواجهه با الیزابت با گذشته خود روبرو می شود، دلتنگ او می شود، مضطرب می شود، اما در نهایت روند خودفریبی را از سر می گیرد و در یک سکانس حساب شده، در روز فارغ التحصیلی، محکم و استوار در برابر گذشته خود (الیزابت) می ایستد. تصمیم او از بازگشت او به شهرش استقبال می کند. گریسی دوئت خود را با الیزابت قطع می کند و او را در شوک فرو می برد. شاید خوشبختی در گرو زندگی با این نوع جهان بینی باشد: انکار، خودفریبی، فراموشی و اصرار بر رستگاری.

الیزابت در فیلم می دسامبر به نظر می رسد

تاد هاینز با فروید موافق است و آثاری مطابق با ایده های او خلق می کند: این مسیر روانی رشد جنسی است که زندگی فرد را کنترل می کند.

و در نهایت فیلمساز با سکانسی عجیب، هوشمندانه و قابل تامل داستان خود را به پایان می رساند. الیزابت که ابتدا «ما» بود و بعداً به جنبه تاریک گریسی تبدیل شد، اصرار دارد که در صحنه فیلمبرداری به شخصیت واقعی گریسی تبدیل شود. رنگ موهایش تغییر کرده و دیگر شبیه خودش نیست.

قسمت جالب این نماها، ماری است که الیزابت برای نزدیک شدن به جو از آن استفاده می کند. تاد هاینز در این سکانس پایانی پاسخ بزرگی برای فیلمش دارد. او در حضور جو ۱۳ ساله و الیزابت و گریسی ۳۶ ساله پاسخی فرویدی به ناکامی ها و انکار شخصیت های داستانش می دهد. این مار را که می توان استعاره ای از میل جنسی دانست، توسط گریسی (الیزابت) به جو داده شده است. با این رویکرد، فیلمساز کار خود را به عنوان یک فیلم فرویدی ارائه می کند. حتی در اینجا ممکن است فضا را مقصر بداند، اما واقعیت روان انسان را انکار نمی کند. تاد هاینز با فروید موافق است و آثاری مطابق با ایده های او خلق می کند: این مسیر روانی رشد جنسی است که زندگی فرد را کنترل می کند.

تحریریه مجله بازی یک گیمر