نقد و بررسی فیلم Napoleon A Love Story


آخرین فیلم کهنه سرباز ریدلی اسکات، فیلمی درباره عشق است. عشق ناپلئون به فرانسه، ارتش و ژوزفین. با یک گیمر همراه باشید.

ناپلئون یکی از موردانتظارترین فیلم های سال گذشته بود. فیلمی به کارگردانی ریدلی اسکات و با فیلمنامه ای از دیوید اسکارپا. کسی که در گذشته بود تمام پول های دنیا (2017) با اسکات و نویسنده فیلمنامه همکاری کرده بود گلادیاتور 2 همچنین برای اسکات نوشت. دارد ناپلئونهمکاری این دو به نتیجه جالبی منجر شد.

فیلمی که درباره یکی از معروف ترین شخصیت های تاریخ جنگ های بشری ساخته شده است بیشتر یک فیلم عاشقانه است. داستان عشق ناپلئون به ژوزفین، فرانسه و ارتش. ناپلئون افسری بود که میل به کسب درجه نظامی بالاتر و عشق به فرانسه انگیزه اصلی روحیه جنگی او بود.

صحنه ای از فیلم ناپلئون

این فیلم به جای اینکه نمایش ساده ای از تاریخ مکتوب باشد که می تواند با دقت و جزئیات بیشتری در کتاب ها خوانده شود، به مطالعه شخصیت ناپلئون تبدیل می شود که ارزش فیلم را نیز افزایش می دهد.

در نگارش فیلمنامه برای چنین پروژه‌های تاریخی، درباره شخصیت مهمی که احتمالاً تمام جزئیات زندگی‌اش برای مخاطب نیمه جذاب خواهد بود، یکی از مهم‌ترین گام‌ها انتخاب قسمت‌هایی است که برای روایت دراماتیک داستان مفید باشد. فیلم فیلم سینما. می توان گفت اسکارپا در این زمینه هوشمندانه عمل کرد. حاصل نویسندگی او و تولید اسکات فیلمی است که بیشتر به رابطه ناپلئون و ژوزفین می پردازد و از طریق این رابطه به فراز و نشیب های نظامی ناپلئون می پردازد. به این ترتیب فیلم به جای اینکه صرفاً یک داستان مکتوب را که می توان با دقت و جزئیات بیشتری در کتاب ها خواند، به شخصیت شناسی ناپلئون تبدیل شود که ارزش فیلم را نیز افزایش می دهد. برای روشن شدن بحث و مثلاً این که مجید مجیدی در فیلم چه کرده است محمد رسول خدا استپ (1394) این کار را نکرد و نتیجه تبدیل به یک کتاب مصور تکرار داستان هایی شد که در کتب مذهبی مدرسه خوانده بودیم.

بخوانید  مبارزه با The Rook را در تریلر جدید گیم پلی Redfall به نمایش بگذارید

در استراتژی روایی خود، فیلم تصمیم نمی گیرد تصویری باشکوه از ناپلئون ترسیم کند، که به آن اجازه می دهد شخصیت او را واقع گرایانه کند. ما با ترس ها و خطاهای او روبرو هستیم. در همان نبرد اول، برای بازپس گیری بندر از دست انگلیسی ها، می توان ترس را در چهره و اقدامات ناپلئون مشاهده کرد. کشتن اسب او در همان آغاز نیز یک اتفاق از این جهت و برای ابهام زدایی از آن است. یا بعداً می بینیم که هنگام شلیک گلوله دست هایش را روی گوش هایش می گذارد. این جزئیات اهمیت بیشتری پیدا می‌کنند، به‌ویژه زمانی که روند تغییر شخصیت او را در طول زمان ببینیم و بررسی کنیم. جایی که مثلاً در نبرد واترلو، دیگر دستش را روی گوشش نمی گذارد. که می تواند نشانه این باشد که دیگر نمی ترسد و روحیه غارتگرانه اش افزایش یافته است.

باید اعتراف کرد که مهمترین خط روایی فیلم – حداقل در نسخه دو ساعت و نیم در حال اکران – داستان عشق ناپلئون و ژوزفین است. فیلم در ساختار روایی خود، به تصویر کشیدن فتوحات یا شکست های ناپلئون را با فراز و نشیب های رابطه اش با ژوزفین هماهنگ می کرد. طبیعی است که در چنین فضایی و برای شکل گیری شیمی عاشقانه واقعی، بازیگران مهم ترین نقش را بازی می کنند و خواکین فینیکس (در نقش ناپلئون) و ونسا کربی (در نقش ژوزفین) همگی دو گل کاشته دارند. برای مثال به بازی درخشان کربی در سکانس طلاق توجه کنید. گریه و خنده های ناخودآگاه او هنگام خواندن طلاق حیرت انگیز است و معنای دیگری – فراتر از تصویر روی صفحه – به این سکانس اضافه می کند.

خواکین فینیکس در ناپلئون

رویکرد فیلمسازان به شخصیت ناپلئون باعث شد شاهد صحنه های خنده دار و منحصر به فرد فیلم باشیم. مانند جایی که ناپلئون پس از فتح مصر به دیدن یک مومیایی می رود

بخوانید  معرفی ویژگی های جدید هدست PSVR2 در تریلر جدید

همچنین در چنین ساختار و فضایی است که ترس یا ضعف شخصیت ناپلئون آشکار می شود. علاقه دیوانه وار او به ژوزفین و تمایل او به اینکه او او را “مهم ترین چیز در جهان” بداند بخشی از آن است. چیزی که احتمالاً ناشی از رابطه او با مادرش است. مادری که با توجه به نامه اولیه ناپلئون به برادرش، یکی از انگیزه های اصلی ناپلئون برای این همه کار است. برای تحقق آرزویش کسی که بعداً نقش خود را به ژوزفین و ژوزفین می سپارد، با وجود اینکه او مستقیماً در تصمیمات ناپلئون نقشی ندارد، بزرگترین انگیزه او برای عملیات او می شود. همچنین این اوست که ناپلئون را با شنیدن رابطه او با اسکندر روسی ناراحت می کند. در واقع در این مرحله بود که ناپلئون – که قبلاً به منطقه محاصره زمستان روسیه تبدیل شده بود – به طور کامل به روس ها باخت.

رویکرد فیلمسازان به شخصیت ناپلئون باعث شد تا شاهد جزئیات و صحنه های جدید و سرگرم کننده ای در فیلم باشیم. یکی از این صحنه ها صحنه ای است که ناپلئون پس از فتح مصر به دیدن یک مومیایی می رود. از همان ابتدا که در تابوت باز می شود متوجه اندازه کوچک آن نسبت به بدن مومیایی شده می شود و به دنبال جعبه ای می گردد که زیر پای خود بگذارد و از آن بالا برود. صحنه ای با حادثه ای جزئی و حتی غیر دراماتیک (از این نظر که نقشی در پیشبرد داستان ندارد) اما در معناسازی و شخصیت پردازی فوق العاده است. همچنین در ادامه این تصویر نحوه رفتار او با مومیایی و آسیب های ناخواسته ای که به او وارد می کند بسیار جالب است. یا در جای دیگر، وقتی ناپلئون به مسکوی متروک رسید، به ساختمان سلطنتی رفت که اکنون به کبوترخانه تبدیل شده بود. همه جا کثیف است و او بر عرش می نشیند. در حالی که صندلی، پرده و زمین پر از فضولات کبوتر است و در عین حال، کبوترها مدام لطف خود را بر روی صندلی می‌بارانند! صحنه ای جذاب که به طور نمادین افول و پایان ناپلئون را نشان می دهد.

بخوانید  مادام وب افتتاحیه فاجعه باری داشت

ونسا کربی در ناپلئون

در حال حاضر، این فیلم محل بحث های متعددی برای مورخان و مورخان است. بسیاری بر این باورند که برخی از جزئیات یا موارد ذکر شده در فیلم صحت ندارد. مانند حمله ناپلئون به اهرام (که اسکات بعداً گفت “فقط راهی سریع برای نشان دادن فتح مصر”) یا بازگشت ناپلئون از تبعید برای بازپس گیری ژوزفین. ژوزفین در داستان واقعی، یک روز پس از تبعید ناپلئون درگذشت و رویدادی که در فیلم به تصویر کشیده شده است، احتمالاً به دلیل افزایش چشمگیر رابطه عاشقانه آنهاست. در واقع و مطابق با استراتژی فیلم، این تغییر – عمدی یا غیر عمدی – در داستان ایجاد شد تا مضمون کلی را تقویت کند. علاوه بر این، طبیعی است که چنین تصویری از ناپلئون که در فیلم تداعی می‌شود – با تمام ضعف‌ها و ترس‌هایش – برای فرانسوی‌ها خوشایند نیست و دوست دارند همان تصویر اسطوره‌ای روحشان را روی پرده ببینند.

با تمام این ویژگی ها، آخرین ساخته اسکات می تواند نمره قبولی دریافت کند. جدا از بازی درخشان دو بازیگر اصلی و ویژگی های ذکر شده در ساختار روایی فیلم، نباید فراموش کرد که دکور و طراحی لباس و فیلمبرداری فیلم دیدنی است و گاه مخاطب را شگفت زده می کند. همچنین و به خصوص با استفاده از زیرنویس پایانی خود، فیلم به نقدی آشکار از جنگ تبدیل می شود و اساساً با این فرم روایی، عشق را مقدم بر جنگ می کند. بنابراین دعوت اصلی فیلم صلح و عشق است. عشق به مردم و کشور. در مورد ناپلئون، عشق به فرانسه همان عشق به ژوزفین بود.

تحریریه مجله بازی یک گیمر