نقد و بررسی فیلم Inside the Yellow Cocoon (2023) | به آرامی به سمت بالا


اولین فیلم فام تین آن، برنده دوربین طلای جشنواره کن، فیلمی از سینمای ویتنام درباره مردی است که به دنبال برادرش و البته روح گمشده اش می گردد. با یک گیمر همراه باشید.

فام تین فیلمساز جوان ویتنامی است که امسال اولین فیلم بلند خود را اکران کرد. فیلمی که توانست در جشنواره کن 2023 برنده دوربین طلای بهترین فیلم بلند اول شود.او پیش از این دو فیلم کوتاه را کارگردانی کرده بود که یکی از آنها بیدار بمان و آماده باش (2019)، در جشنواره کن حضور داشت و توانست در بخش دو هفته کارگردانی جایزه جشنواره را دریافت کند. سکانس اول داخل بدنه … البته با اسم درخت پروانه طلایی این فیلم در جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد – همچنین بسیار شبیه به این فیلم کوتاه است و عناصر مشترکی بین آنها وجود دارد.

این فیلم نیز مانند بسیاری از تولیدات آن سال های آسیای شرقی، جریان آرام و آرامی دارد. نه ریتم درونی و نه ریتم بیرونی آن تند نیست و فیلمساز با این ایده که می خواهد تماشاگر را به سمت ماهیت واقعی زندگی و ریتم درونی آن هدایت کند، هیچ ابایی از زندگی در طول فیلم خود ندارد. دارد داخل بدنه … ما همچنین با پروژه های بلندمدتی روبرو هستیم که فام تین عجله ای برای رها کردن آنها ندارد. یک جورهایی این سرعت کند می شود شناسنامه ای برای این نوع فیلم ها. البته این مشکل گاهی اوقات می تواند شکاف های روایی یا معنایی خاصی را در فیلم ها بپوشاند.

در ادامه متن داستان فیلم فاش می شود.

اهمیت طبیعت در فیلم درون پوسته پیله زرد

این الگو البته یکی از الگوهای شناخته شده فیلم هاست: بازگشت به وطن در پی یک حادثه. بازگشتی که در نهایت در جهت خودشناسی بهتر و بازسازی رابطه فرد با گذشته است.

او در این فیلم تا حد زیادی ما را به یاد فیلمسازان دیگر سینمای شرق می اندازد: آپیچاتپونگ وئراستاکول و بالاتر از همه و جسورتر از آن، بی گان، فیلمساز چینی. داخل بدنه … داستان تین را روایت می کند که پس از تصادف برادر شوهرش، جسد او را به همراه برادرزاده اش برای دفن به وطن می برد و پس از آن به دنبال برادرش می گردد.

این الگو البته یکی از الگوهای شناخته شده فیلم هاست: بازگشت به وطن در پی یک حادثه. بازگشتی که در نهایت در جهت خودشناسی بهتر و بازسازی رابطه فرد با گذشته است. در اینجا نیز تین پس از بازگشت به شهر اجدادی خود و به دنبال تشییع جنازه برادر شوهرش، با صحنه هایی از زندگی گذشته خود مواجه می شود. هم دختری که زمانی دوستش داشت و هم در جستجوی برادرش که سال ها گم شده بود.

بخوانید  تاریخ شروع فصل 3 فورتنایت، Battle Pass و Optimus Prime

از سکانس آغازین، مفهوم فیلم باز می شود. مفاهیمی مانند ایمان یا ترک زندگی شهری برای زندگی در قله کوه. این مفهوم دوم از لحظه‌ای مهم می‌شود که می‌توان فرض کرد که تام، برادر تین نیز ممکن است همسر و فرزندش را ترک کرده باشد و با چنین تصمیمی شهر را ترک کرده باشد. تامی که قبلاً دانشجوی علوم دینی بود و این ثابت می کند که او چندان دلبسته خوشی ها و امور این دنیا نبوده است. نکته جالب این سکانس این است که اگرچه تصادف در نزدیکی میز تین و دوستانش اتفاق افتاده است، اما تین نمی‌داند چه کسی تصادف کرده است. تا اینکه زنگ زدند و خبرش کردند. چیزی که نگاه نادقیق او را به اطرافش نشان می دهد. بنابراین مسیر پیش رو هم شامل اصلاح چنین مشکلی است و هم یافتن و درک بهتر مفهوم ایمان. تمرکز بر مسئله ایمان به ویژه در یکی از بهترین سکانس های فیلم مشهود است. جایی که تین و برادرزاده اش در مورد این مفهوم صحبت می کنند و دوربین روی عقربه های رنگی ساعت در شب تمرکز می کند. انگار می خواست مسئله ایمان را به زمان و ویرایش وصل کند.

از شباهت های سینمای بی گان صحبت کردیم. این مشکل به ویژه زمانی قابل مشاهده است که تین برای بازدید از آقای لو با موتورسیکلت به شهر خود می رود. از این رو شباهت های کارگردانی فیلم با کایلی بلوز (2015) رخ می دهد. در آنجا نیز با شلیک گلوله ای در قلب روستایی مواجه شدیم که با حرکت یک موتور سیکلت شروع شد و در آنجا نیز موتورسواری تین و برادرزاده اش در دل روستا، آغاز یک کار طولانی و مهم است. طرح. . سکانس ملاقات با آقای لو از منظر طراحی و اجرا کارگردانی خیره کننده و هیجان انگیز است. نزدیک شدن تدریجی دوربین به سمت پنجره خانه آقای لو نوعی آمادگی است که کارگردان برای «اولین حضور» این شخصیت در فیلمش طراحی کرده است.

ملاقات با آقای لو در فیلم درون پوسته پیله زرد

پیله نماد چیزی است که با ظهور، تغییرات بزرگی ایجاد می کند. سکانس رویایی تین که در جاده جنگلی راه می رود و به درختی پر از پروانه می رسد، علاوه بر اینکه عنوان فیلم را نشان می دهد، نمادی از این محتوا نیز هست.

بخوانید  ساخت فیلم با اقتباس از بازی نقش‌آفرینی Alice Is Missing توسط پارامونت

این توالی از منظر دیگری نیز حائز اهمیت است. علاوه بر این، جایی که تین در جستجوی برادرش، موتورسیکلت شکسته خود را به تعمیرگاه می برد و به طور اتفاقی با پیرزنی آشنا می شود، می توان فهمید که این سکانس مشابه سکانس ملاقات با آقای لو است، نشانه های بصری نیز این موضوع را تایید می کند. در هر دو صحنه، اولن دوربین را به آرامی و جلو می برد تا به سوژه هایش نزدیک شود و به نمای بسته دست یابد.

دوم اینکه در سکانس مستر لو او در سمت راست کادر نشسته و از درد جسمی خود (ناشی از جنگ با ویت کنگ ها) صحبت می کند. اینجا اما پیرزن در سمت چپ کادر نشسته و از رنج روحی می گوید. و البته محتوای این دو سکانس رسیدن به آرامش است. آرامشی درونی برای رسیدن به آرامش و طمع به امور دنیوی و فانی.

همانطور که گفته شد، این فیلم درباره رشد و تغییر تین است. این سوال در عنوان فیلم هم نهفته است. پیله نماد چیزی است که به محض ظهور، تغییر بزرگی ایجاد می کند. درست مانند کرم ها پس از گذراندن مدتی در پیله به پروانه تبدیل می شوند. سکانس رویایی تین که در مسیری جنگلی زیر باران قدم می زند و ناگهان به درختی پر از پروانه می رسد، علاوه بر تعیین عنوان فیلم، گویای همین موضوع است. لحظه ای وجود دارد که می توانیم درک کنیم که تین در حال تغییر و بلوغ است.

ناپختگی تین در نیم طبقه با استفاده از ساختمان های فرسوده یا نیمه کاره یادآور می شود. در صحنه تشییع جنازه برادر شوهر تین، او از اولین ساختمان ناتمام خود رونمایی می کند. ساختمانی که به نظر می رسد کلیسای روستای جدید باشد. اما فقط اسکلت او ایستاده است. دومین و مهمترین لحظه زمانی است که داستان عشق تین و تائو را در فلش بک می بینیم. دختری که در اینجا ذکر شد گیج است و می خواهد در مورد زندگی خود تصمیم بگیرد. تصمیمی که بعدها باعث شد او راهبه شود. اما این بنای نیمه کاره و متروکه نیز نمادی از تین است و باید در همین راستا دیده شود.

داستان عشق در فیلم در پوسته پیله زرد

فضای داخلی پیله زرد متاثر از فرهنگ و عرفان شرقی است و این هایکوی معروف کوبایاشی عیسی را به یاد می آورد: «ای حلزون! صعود به کوه فوجی / اما آرام آرام! »

بخوانید  The Fanatical Winter Sale با هزاران معامله بازی رایانه شخصی به صورت زنده در دسترس است

بعد از این ملاقات و آواز خواندن تین در کارائوکه، خواب تین را می بینیم. دوربین به آرامی در خیابان های شهر حرکت می کند. خیابان های مه آلود که با فیلتر دوربین، چراغ ها را روشن می کند. نور موتورها یا اتومبیل هایی که به سمت دوربین حرکت می کنند. قبلا و در این سکانس فلاش بک، تائو گفته بود که الان در تاریکی است، اما می خواهد به سمت نور حرکت کند. به نظر می رسد این دنباله رویایی تجسم همان کلمه باشد. سکانس با نور مستقیم به سمت دوربین به پایان می رسد. منطق روایی سکانس نیز با مستی تین توجیه می شود.

جستجوی تین برای یافتن برادر گمشده اش به مکان های عجیبی منتهی می شود. در نهایت به نتیجه فیزیکی نمی رسد. او نمی تواند برادرش را پیدا کند. اگرچه، در یک سکانس رویایی، ابتدا فکر می کنیم که او خانواده جدید برادرش را پیدا کرده است (برادرزاده در قنداق رنگی «زرد» پیچیده شده است). اما بعداً می بینیم که او از خواب بیدار می شود و متوجه می شود که تام رفته است. حالا و بعد از این سفر شاید یاد گرفته که خودش را بهتر بشناسد و رابطه اش با گذشته را ترمیم کند. گفتگو با پیرزن بر اساس این مفهوم متوالی مهم است. او تصمیم می گیرد خود را به جریان زندگی بسپارد. به همین دلیل برهنه می شود و در رودخانه دراز می کشد. برخورد تین و اشاره به طبیعت یادآور اتفاقی است که برای شخصیت اصلی رخ داده است. حافظهVirastakul (2021) نیز سقوط می کند. از اینجا شباهت با سینمای ویراستاکول نیز آشکار می شود.

داخل پوسته پیله زرد متاثر از فرهنگ و عرفان شرقی است و بسیار یادآور این هایکوی معروف یکی از مشهورترین هایکو نویسان ژاپنی، کوبایاشی عیسی است: «ای حلزون! صعود به کوه فوجی / اما آرام آرام! » سفر تین دقیقاً مانند سفر این حلزون است. برای جستجوی برادرش از کوه بالا می رود و آرام آرام. آرامشی که در فرم هم دیده می شود. لانگ شات، حرکات آهسته دوربین و سرعت کم داخلی. اما باید گفت آن میزان غنای که مثلاً در فیلم های ویراستاکول در معنا و مفاهیم شرقی و عرفانی می یابیم در اینجا دیده نمی شود و فیلم او را نمی توان با موفقیت های بزرگ این نوع فیلم ها مقایسه کرد. .

تحریریه مجله بازی یک گیمر