نقد و بررسی فیلم Bosco Oh Freedom

Bosco یک درام بیوگرافی است که در دسته اکشن فرار از زندان قرار می گیرد. شغلی با ایده خوب اما نه دستمزد عالی. با نقد این فیلم با یک گیمر همراه باشید.

درام‌های زندگینامه‌ای علاوه بر جذابیت ویژه‌ای که برای مخاطبان دارند، به ریسک‌پذیری در فرآیند تولید و ارائه نیز معروف هستند. موانع زیادی برای ساخت یک فیلم زندگینامه ای وجود دارد که ممکن است در وهله اول بسیاری از فیلمسازان را از رفتن به این مسیر باز دارد. از آنجایی که داستان آنها از قبل برای مخاطب شناخته شده است، این فیلم ها توانایی ایجاد تعلیق را ندارند. از سوی دیگر، برای اینکه یک کارگردان به منبع اصلی وفادار باشد، باید از خلق وقایع دراماتیک چشم پوشی کند و فیلم را نسبتاً صاف پیش ببرد.

فیلمنامه بوسکو بر اساس اتفاقات واقعی ساخته شده است و با توجه به ماهیت خود زندگی بوسکو آدامز، اثری پر تعلیق است که پتانسیل ایجاد تنش های بسیاری را دارد. در واقع، این یکی بر خلاف دیگر فیلم های بیوگرافی، عنصر مهمی به نام تنش بیرونی دارد. بوسکو با پیش‌فرض اولیه عالی‌اش و آنچه که شخصیت اصلی در دنیای واقعی از سر می‌گذراند، می‌توانست فیلم پلیسی و فرار از زندان خوبی باشد، اما کارگردان به راحتی نقطه شیرین را از دست داد و ترجیح داد روی فیلمنامه‌اش تمرکز نکند. سعی نکنید

داستان فیلم متعاقبا فاش خواهد شد

بوسکو در فیلم بوسکو صحبت می کند

بوسکو را می توان فیلم فرار از زندان دانست. فیلم ایده ای ساده و تکراری دارد، اثری که در همه بازارهای سینمایی پیدا می شود. یک جنایتکار در یک زندان با حداکثر امنیت گیر افتاده است و اکنون باید راهی برای خروج پیدا کند. پاسکو به دلیل فرارهای پی در پی خود از زندان به سی و پنج سال زندان محکوم می شود و تحت نظارت مداوم ماموران قرار دارد. حالا کارگردان در پشت ایده اصلی و ساده فیلم، ایده های دیگری را نیز به آن اضافه می کند که البته هیچ کدام نتیجه خاصی ندارد و بدون دستمزد باقی می ماند. در واقع فیلم دوست دارد اثری با زیرمجموعه های مختلف باشد، اما به پرداخت هزینه برای آن اهمیت چندانی نمی دهد.

این فیلم به دوران کودکی بوسکو برمی‌گردد، زمانی که او بسته‌ای ماری جوانا برای محافظت از پدرش حمل می‌کرد. پدرش تبهکاری است که در محله های فقیر نشین سیاه پوست زندگی می کند و سعی می کند پاسکو را شبیه خود کند. با استفاده از این فلاش بک ها، فیلم ابعادی از شخصیت پردازی را برای شخصیت اصلی داستان باز می کند و سعی می کند روابط علت و معلولی رضایت بخشی را برای برخی از رفتارهای هنجارشکن او برقرار کند. رابطه پاسکو با پدرش یکی از بزرگترین اشتباهات فیلم است. او به خاطر درخواست پدرش برای معامله ماری جوانا به یک قرار می رود و برای محافظت از او به زندان می رود. حالا این رابطه برای فیلم نقطه کوری است و مخاطب از درک احساسات پاسکو نسبت به پدرش عاجز است. در واقع، این فیلم چندان به احساسات شخصیت اصلی نسبت به والدینش نمی پردازد و نمی دانیم چرا پاسکو می خواهد خود را برای پدرش به دردسر بیاندازد.

گسترش رابطه بین شخصیت اصلی و پدرش می تواند ایده های روانشناختی زیادی را وارد روایت کند و فیلم را به اثری عمیق و چند لایه تبدیل کند، اما کارگردان ترجیح می دهد زیاد خود را اذیت نکند و به آنچه هست بسنده کند. حالا مسئله اصلی فیلم این است که آیا پاسکو می تواند از شر او خلاص شود یا خیر؟ در زندان او، زندانیان دیوانه می شوند، شوک های وحشتناکی را یکی پس از دیگری متحمل می شوند و شروع به پرخاشگری می کنند. یکی از آنها با دستبند خودکشی می کند و دیگری رفتار غیرعادی نشان می دهد که منجر به درگیری با پلیس ضد شورش در زندان می شود.

بخوانید  Final Fantasy 7 Rebirth: Fort Condor - Juno Protorelics Guide

پدر بوسکو در فیلم بوسکو دیده می شود

این زندان یک جهنم واقعی است، انگار آخر دنیا در اینجا اتفاق می افتد و هیچکس نمی تواند از این فضای مسموم فرار کند. سلولی که بوسکو در آن زندانی است، حس کلاستروفوبیا و حس ناخوشایندی را به مخاطب القا می کند. بین آنها روشنایی روز نیست و صدای مداوم و آزاردهنده قفل شدن در که هر نیم ساعت تکرار می شود، وضعیت را بدتر از آنچه هست به نظر می رساند. در این شرایط مخاطب با خود فکر می کند که تنها راه خلاصی از دست بوسکو خودکشی است، زیرا او پولی ندارد و نامزدش تلفن هایش را جواب نمی دهد.

فیلم در پرده سوم وارد مسیر جدیدی می شود و تعریف جدیدی از معنای آزادی را به تصویر می کشد

اما فیلم اینجا ایده امید به آزادی را مطرح می کند، ایده ای که می تواند الهام بخش بسیاری باشد. بوسکو نقشه فرار خود را ترسیم می کند، نقشه او ممکن است بسیار آبکی به نظر برسد، اما آنچه در اینجا بسیار مهم است مقاومتی است که بوسکو نشان می دهد. او شروع به کنترل خشم خود می کند و هیچ مقاومتی در برابر نگهبانان زندان نشان نمی دهد و اجازه می دهد تا او را کتک بزنند و به او توهین کنند. بوسکو از جایی سکوت می کند چون هدف مهم تری دارد و آن آزادی و دیدن فرزندی است که به زودی به دنیا می آید.

بوسکو سرانجام با کمک دوستانش که تیغه سرامیکی روی او نصب می کنند از زندان فرار می کند. پس از بیرون آمدن بوسکو از این آخرالزمان، فیلم در پرده سوم وارد مسیر جدیدی می شود و تعریف جدیدی از معنای آزادی را به تصویر می کشد. پاسکو در این سکانس ها ایده های جدید و ایده های خوب و بد را همزمان وارد رمانش می کند! خوب چون جهت فلسفی به کار می دهند و بد چون ناگهان هدف خود را پیدا می کنند و مسیر زندگی پاسکو را بدون توجه معنادار تغییر می دهند.

بخوانید  How Jason Schwartzman Crafted A Very Different Hunger Games Host For The Prequel

یک زندانی در فیلم بوسکو صحبت می کند

بوسکو که تا این لحظه به فکر فرار بود، حالا تصمیم می گیرد تسلیم شود، زیرا معتقد است آزادی باید در مغز مردم اتفاق بیفتد. اما چه اتفاقی می‌افتد وقتی فردی که تمام عمر به فکر فرار بوده، اکنون تغییر مسیر داده و مسیر خود را تغییر می‌دهد؟ چرا این انقلاب داخلی اینقدر ناگهانی و سریع اتفاق می افتد؟ به دلیل تصمیم ناگهانی بوسکو، فیلم به طور ناگهانی از ریل خارج می شود و مخاطب احساس می کند کارگردان نقش خود را بازی کرده است. در واقع در پایان فیلم، بوسکو از یک فیلم پلیسی و جنایی به اثری فلسفی تبدیل می شود، اتفاقی که مخاطب دلیل خاصی برای آن پیدا نمی کند.

در پایان فیلم، بوسکو از یک فیلم پلیسی و جنایی به اثری فلسفی تبدیل می شود، اتفاقی که مخاطب دلیل خاصی برای آن پیدا نمی کند.

بوسکو در فضایی محدود فیلمبرداری شد. بخش مهمی از فیلم در زندان و سلول پاسکو می گذرد. کنترل و حرکت داستان در فضایی محدود کار بسیار سختی است، زیرا هر لحظه ممکن است مخاطب خسته شود و فیلم را رها کند. اما کارگردان از هنر خود برای کنترل این لوکیشن محدود استفاده کرد و موفق شد مکانی را که از چند متر فراتر نمی رفت مدیریت کند. فیلم پاسکو اثری ساده و روان است. از آن دسته فیلم هایی است که به سرعت فراموش می شود و نمی تواند برای همیشه در ذهن تماشاگر بماند.

تحریریه مجله بازی یک گیمر