اولین مشکل قابل مشاهده در این سکانس که بعداً در بیشتر دقایق فیلم ظاهر می شود، مشکل تدوین است. تدوین فیلم بسیار عجولانه و ناقص است. در سکانس های دیالوگ مانند سکانس مورد بحث، تدوین از فضاسازی جلوگیری می کند و در سکانس های پرتنش دیگر مانند سکانس های تعقیب و گریز، تدوین ضعیف فیلم به حس تداوم لطمه می زند. این دو مشکل مستقیم هستند و عمدتاً از کوتاه بودن پلان های فیلم ناشی می شوند. قابل درک است که بسیاری از صحنه ها زود کات شده اند و همین موضوع باعث می شود حال و هوای شخصیت های سکانس های دیالوگ به درستی و مد برای مخاطب شکل نگیرد. در سکانس های تعقیب و گریز، تداوم لازم فیلم های ژانر به کلی از بین می رود.
مادر که تنها با این نام شناخته می شود (با بازی لوپز)، یک تک تیرانداز بسیار ماهر است. حضور او در جنگ افغانستان و آموزش های نظامی که گذراند او را به یک ماشین کشتار بسیار دقیق و حرفه ای تبدیل کرد. در برخی از دیالوگ ها او را فردی معرفی می کنند که دلش را ساکت کرده است. اما بارداری و مادر شدن ویژگی دیگری را در او ایجاد کرد و این یکی از موضوعات ضمنی فیلم است. شخصیت قاتل که یک مادر است، هم لطافت و عشق مادری را به همراه دارد و هم بی عاطفی و بی رحمی یک قاتل.
حتی می توانید این مشکل را به شکل دیگری مشاهده کنید. در طول فیلم و در دو سکانس اصلی درگیری فیلم، یکی در افتتاحیه و دیگری در کوبا (که بسیار یادآور صحنه های تعقیب و گریز است و از آن وام گرفته شده است. زمانی برای مردن نیست است)، این ویلیام است که هر بار زخمی می شود و مادرش او را شفا می دهد. ویلیام که در سکانس تصادف نیز بسیار رویایی و بی خیال رفتار می کند. در حالی که بسیار منطقی و محتمل است که خطر همچنان در کمین است و باید اسکورت های FBI برای ماشین او در نظر گرفته می شد.
این فیلم در واقع شباهتی را بین مادر و گرگ در سکانس ها ایجاد می کند. حیوان زیبایی که باید از بچه هایش مراقبت کند و در این راه جلوی هیچ چیز خشونت آمیزی نمی گیرد.
مشکل دیگر انتخاب آب و هوای برفی و کوهستانی آلاسکا به عنوان مکان مادر است که به شدت با محل زندگی زویی (و همچنین محل زندگی هکتور با آن رنگ های گرم) تضاد دارد. استفاده زیباشناختی فیلمساز از این تفاوت ظاهری (صحنه های متضاد فیلم در این منطقه به نظر می رسد که مستقیماً خارج از سکانس برفی در ایجاد آمد)، به غیر از تاکید بر شباهت فضای کوهستانی و برفی به شخصیت مادر، ستودنی است. مادری در تصویر مجسمه ای که در یکی از آخرین پلان های فیلم می بینیم، جایی که زوئه را به خانواده اش می دهد: فرشته ای که صلیب را حمل می کند. او همچنین یک مادر فرشته وار است که به خاطر گذشته اش همیشه بار سنگینی را به دوش می کشد.