شیطانی، ظرافت یا غنای موضوعی را مسخره می کند و عمداً خود را با جنون شدید رویدادها و تصاویر خود سرگرم می کند. به همین دلیل و با وجود محدودیتهای چنین تولیدی از نظر بازیگران و لحن اجرا، میتوانید با صحنههای مختلف فیلم و مهارت به کار رفته در تصور مجموعهای از موقعیتهای آزاردهنده لذت ببرید. در این کابوس سینمایی اما اگر میخواهید با واقعگرایی بیشتر، در ابعاد کوچکتر و ساختار متمرکزتر به همان ایدهها نگاه کنید، میتوانید مستقیماً به سراغ ایدههای خود بروید. آخرین شیفت برو
نقد فیلم شیطانی (مالوم). اداره پلیس لعنتی
شیطانی در ارتباط با آخرین شیفتافسار گسیخته تر است. به جای ایجاد تدریجی تنش و تعلیق، مستقیماً به سمت اصل و فاجعه اصلی می رود – که آخرین شیفت باید با استفاده از تصاویر پراکنده تصور می شد – او آن را در قالب یک ویدیوی کوتاه و ناراحت کننده در ابتدای فیلم به ما نشان می دهد. پس از آن، فلاش بک دیگری انجام می دهد و پایان پدر جسیکا را قبل از رسیدن به خط زمانی اصلی فیلم به تصویر می کشد. یا به این صورت یا به شکل جنون نهایی، شیطانی به نظر می رسد نسخه ای گسترده و بزرگتر از داستان از فیلم معیار است. DiBlasi بودجه بیشتری در دسترس دارد و از آن در قالب مکانهای متنوعتر، تنظیمات خونینتر و طراحی دقیقتر برای ظاهر شیطان داستان استفاده میکند.
علاوه بر این، برخی از نقاط قوت فیلم بنچمارک در اینجا تکرار می شود، اگر در نسخه جدید تقویت نشده است. مثل آن موقعیت درجه یک که جسیکا در سلول یک مرد بی خانمان گیر کرده است. که تعلیق مرگبار و غافلگیری مرکزی در هر دو فیلم کاملاً کار می کند. یا وضعیت برخورد جسیکا با فیلم های بازجویی رهبر فرقه و همراهانش. چیزی که به دلیل فلش مموری باقی مانده در دستگاه های پدر و تماشای محتویات آن در صفحه نمایش کوچک لپ تاپ، بیش از پیش ناخوشایند و آزاردهنده می شود.
با این حال، عمل سوم فیلم احتمالاً بسیاری از بینندگان را ناامید خواهد کرد. در همین اثر مرجع، با اوج گیری روایت و نزدیک شدن به پایان، تشخیص واقعیت و خیال به شیوه ای مورد انتظار دشوارتر شد. ولی شیطانی با خلاصه کردن داستانش، رسماً به اوردوز می رسیم و انباشته شدن بیش از حد ایده های نامرتبط فیلم را به تقلید مسخره خود تبدیل می کند. این واقعیت که داین یکی از اعضای فرقه بود و جسیکا را در بدو تولد به شیطان تقدیم کرد و دلیل قول رهبر فرقه برای بازگشت به او و مادرش، داستان را بیش از آنچه باید در هم ریخته میکند. عکس آخر و نشستن جسیکا در کنار تخت شیطان، آخرین میخ بر تابوت معنای متن است!
اگرچه در اینجا با غلبه تصاویر ذهنی بر واقعیت روبرو هستیم و جسیکا بر خلاف خیالات بی پایان خود را گم می کند. آخرین شیفت، هیچ منطق روشن و توضیح قانع کننده ای از وقایع وجود ندارد و فیلم در نهایت آمیزه ای از ایده های عجیب و غریب است که چندان به هم مرتبط نیستند. چه آخرین شیفتراوی داستان کلانتری اسیر شده توسط پیروان شیطان بود، در بازسازی آن، گویی خود فیلم کم کم اسیر نیروهای شیطان می شود و درست مانند یک کابوس واقعی، خالی و بی معنا جلوه می کند!
هیچ اشتباهی نکن، شیطانی این فیلمی است که داستانی را روایت می کند. درباره اولین شب وظیفه یک پلیس زن جوان به نام جسیکا لورن. که داوطلبانه کلانتری قدیمی متروکه را به عنوان محل شیفت اول خود انتخاب کرده و دلیل شخصی برای این انتخاب دارد.
دی بلاسی از نور و تاریکی، صدا و سکوت، فضای قاب نگاتیو، عکس های پس زمینه و صحنه سازی سینمایی استفاده موثری می کند.
شیطانی او در تمام دقایق خود بر ایده ها و ترتیبات آشنا تکیه می کرد. از تصاویر پرش با حجم بالا گرفته تا تصاویر مربوط به فرقه شیطان پرستی. اما دلیل سادهتری هم برای آشنا بودن داستان فیلم وجود دارد: این اثر بازسازی فیلم تحسینشده است. آخرین شیفت (آخرین شیفت)، کمتر از ده سال پیش در سال 2014 توسط همان کارگردان، آنتونی دی بلاسی ساخته شد. تصمیم عجیبی است که یک فیلمساز فیلم ترسناک مستقل انگلیسی خود را در مدت زمان کوتاهی به یک فیلم ترسناک مستقل انگلیسی دیگر بسازد! اما باید دید این دو نسخه چه تفاوت هایی با هم دارند؟
فیلم شیطانی به نظر می رسد نتیجه تلاش برای پاسخ به یک سوال دقیق است: اگر همه فرصت های نفس کشیدن در یک فیلم ترسناک مرسوم را از تماشاگر بگیریم چه؟ نتیجه یک تجربه کابوسآمیز و سادیستی است که رگباری از مناظر و صداهای آزاردهنده را از همان ثانیه اول به مخاطب میفرستد و هر چه به پایان نزدیکتر میشود، تلاش مخاطب برای درک معنای تجربه گذشته بیشتر میشود. بازگشت! شیطانی، به جای دنبال کردن عمدی یک داستان، در کنار هم قرار دادن تصاویر و موقعیت های خاص است. کیفیت سینمایی خود صحنه ها ارزش اولیه تجربه تماشای اثر را تعیین می کند، نه تصویر بزرگتری که با قرار دادن آنها در کنار یکدیگر شکل می گیرد.
شیطانیبازسازی فیلم ترسناک مستقل آخرین شیفت است که با وجود ایراداتی که در داستان و روایت خود دارد، می تواند کابوسی دیدنی را برای طرفداران ژانر وحشت ایجاد کند!
شیطانی خلاصه کردن داستان آن یک اوردوز رسمی است و انباشته شدن بیش از حد ایده های نامرتبط فیلم را به یک تقلید از خودش تبدیل می کند.
یکی دیگر از عناصر وحشت در دنیای سینما، درک صحیح دبلاسی از امکانات سینمایی برای حفظ تنش و تعلیق در سراسر اثر است. دی بلاسی از نور و تاریکی، صدا و سکوت، فضای قاب نگاتیو، عکس های پس زمینه و صحنه سازی سینمایی استفاده موثری می کند. فقط به محل کار جسیکا در دفتر نگاه کنید. با احاطه کردن او با فضایی غیر قابل اعتماد، آرامش را از او و مخاطب سلب می کند! در سمت راست صندلی که شخصیت در آن قرار دارد، یک آسانسور مرموز داریم که قرار است چندین بار بدون دلیل باز شود. در سمت چپ آن دو در داریم که ماهیت آنها در پشت آنها نامشخص است. در مقابل او (تنها جایی که او تسلط دارد) البته یک دیوار است. اما در پشت سر او، دو پنجره بزرگ، خطر راهروی تاریک را حفظ میکنند و چهره را در برابر نقطه کورش آسیبپذیر میکنند. دی بلاسی در چند نوبت با این فضا بلایی که می خواهد را سر کاراکتر و مخاطبش می آورد!
پدر جسیکا نیز افسر پلیس بود و در همان بخش خدمت می کرد و پس از انجام ماموریت نسبتا موفق نجات چند دختر از چنگ یک فرقه شیطانی، در آنجا خودکشی کرد. جسیکا با وجود اینکه رابطه خوبی با مادرش دایان ندارد، اما به یاد پدرش احترام می گذارد و تصمیم گرفته است حتی برای یک شب در مکانی که آخرین روز افسر فقید در آنجا بود بماند.
برای داستانی که به شدت به کلاستروفوبیا یک زن تنها گیر افتاده در یک ساختمان متروکه تکیه دارد، «گسترش» و «گسترش» نباید انتخاب های عاقلانه ای باشد. اما دبلاسی موفق می شود دوز خوبی از ترس را از دو زاویه در فیلم خود حفظ کند. از طرفی پر و بال بیشتری به نمایندگان و پیروان فرقه شیطان می دهد که باعث تنش می شوند و کل شهر را به نفرین و نفرین خود آلوده می کنند. به این ترتیب صحنههای بازی که از محیطهای بیرونی میبینیم و اشارههایی به هرج و مرج اطراف کلانتری، نه تنها از تنش وقایع داخل ساختمان نمیکاهد، بلکه دامنه دیوارهای ترس را در اطراف ساختمان اصلی بیشتر میکند. شخصیت، آنها وحشت کلاستروفوبیک را حتی شدیدتر می کنند. حالا می دانیم که حتی اگر جسیکا از دفتر بیرون برود، در آن شب نفرین شده در امان نخواهد بود.
شیطانیبه جای اینکه دنبال کردن عمدی یک داستان باشد، در کنار هم قرار دادن تصاویر و موقعیت های خاص است.
تحریریه مجله بازی یک گیمر