فیلم Next Goal Wins داستانی واقعی پر از طنز و کمدی را روایت میکند، اما با حضور تایکا وایتیتی، با فیلمی با احساس خوب مواجه میشویم.
Next Goal Wins داستان یک مربی هلندی به نام است توماس رونگن او در حالی که قصد دارد یک ماموریت تقریبا غیرممکن را انجام دهد او را دنبال می کند. او پس از باخت 31-0 مقابل استرالیا در سال 2001، در تلاش است تا تیم فوتبال ساموآی آمریکا را از بازنده های همیشگی به برنده تبدیل کند. طی سالها، تایکا وایتیتی با تولید آثار مستقل کوچک مانند What We Do in the Shadows، Hunt for the Wilderpeople و Jojo Rabbit کار بسیار خوبی انجام داده است.
او همچنین در Thor: Ragnarok بازی بسیار موفقی داشت و در Thor: Love and Thunder بازی ضعیفی داشت و اکنون سوال این است که این فیلم در کدام بخش از کارنامه کارگردان نیوزیلندی پیروز خواهد شد. بازگشت وایتیتی به فیلمسازی مستقل می تواند خبر خوبی باشد. به خصوص که او قبلاً نشان داده است که می تواند پیام های خوبی را با طنز ارائه دهد و فقط کمدی زیبا ارائه نمی دهد.
اما وقتی نوبت به فیلم جدید او میرسد، چند چیز وجود دارد که باعث میشود احساس کنیم نباید اینجا منتظر JoJo Rabbit دیگری باشیم. فیلم از ابتدا لحن همیشگی فیلم های وایتیتی را دارد و حتی می توان شباهت هایی با جوجو رابیت مانند نحوه روایت داستان دید. تفاوت بزرگ اینجاست که با وجود اینکه می دانیم هدف فیلم از ابتدا تا انتها چیست و در نهایت فیلم می خواهد امید یک ملت را به زدن تنها یک گل در یک مسابقه نشان دهد، فیلم نمی تواند خودش را خیلی جدی بگیرد.
Next Goal Wins در میانه راه راه خود را گم می کند و با تمرکز بر شخصیتی خاص، نمی تواند پیام اصلی فیلم را به درستی منتقل کند.
Next Goal Wins تا حدودی سعی در نشان دادن امید و تلاش دارد، اما به نظر می رسد وایتیتی برخی چیزها را در فیلم جدید خود فراموش کرده است. ممکن است فیلم همچنان به سبک وایتیتی باشد، اما باز هم هیچ یک از آن صحنه های وحشتناک جوجو خرگوش وجود ندارد و گویی وایتیتی تصمیم گرفته است فیلمی بسازد که هیچ شانسی نمی گیرد. او فقط می خواهد داستانی با طنز و کمدی تعریف کند و چالشی که یک مربی خارجی در یک کشور کوچک با آن مواجه است را نشان دهد.
در نهایت قرار است فیلم در 90 تا 100 دقیقه داستانی را ارائه دهد که در آن ماموریت غیرممکن ممکن می شود و فیلم حاوی لحظه خاصی نیست که شخصیت ها در آن به چالش کشیده شوند و همین نکات باعث می شود در ابتدا تصمیم بیشتری بگیریم که سطح انتظاراتمان را از فیلم کمی تغییر دهیم. درست است که فیلم میخواهد یک داستان واقعی را روایت کند، اما وایتیتی قبلاً نشان داده است که میتواند پیامهای خوبی را با طنز ارائه کند که حداقل در اینجا به سادگی آنچه را که قبلاً میدانیم بیان میکند.
حتی شوخیها و صحنههای کمدی فیلم هم در مقایسه با کارهای قبلی وایتیتی عقبنشینی کرده و هیچکدام از اخبار کیفیت معمولی ندارند. به نظر می رسد وایتیتی همزمان با جستجوی فیلم های پرفروش مارول راه خود را گم کرده است و حتی می توان گفت با ورود به هالیوود از کارگردان قبلی فاصله گرفته است. با وجود همه این مشکلات و اگرچه فیلم به اثری فراموش نشدنی تبدیل نخواهد شد اما فیلم به اثر خوبی تبدیل شده است.
شکی نیست که فیلم مشکلات زیادی دارد و خبری از وایتیتی از فیلم های قبلی نیست، اما در نهایت فیلم اثری است که واقعا می تواند تماشاگر را سرگرم کند. در واقع فیلم با نشان دادن ملتی بامزه که چند شغله دارند و تنها دغدغه شان گلزنی در یک بازی حرفه ای است، آنها را لبخند می زند و حتی برای چند لحظه ذهنشان را از مشکلات روزمره دور می کند. آثار کمی هستند که واقعاً توانایی منحرف کردن بیننده را از مشکلات داشته باشند، اما می توان این کمدی ورزشی را یکی از آنها نامید.
Next Goal Wins بالاخره اثری است که می تواند بیننده را امیدوار کند و به این ترتیب به او نشان دهد که هر شکستی به معنای پایان نیست و هنوز راهی برای ادامه زندگی وجود دارد. در واقع شخصیت اصلی داستان شکست خورده ای است که سال ها از آن رنج می برد و تا پایان فیلم مشکل خود را نمی پذیرد. حالا با تمرینات ساموآی آمریکا دوباره خودش را به یاد می آورد و می تواند با گذشته اش کنار بیاید.
فیلم در مجموع پیامهای امیدوارکنندهای مانند هرگز تسلیم نشدن را ارائه میدهد و وایتیتی شاید نتوانسته بود دوباره آن کیفیت همیشگی را به دست آورد، اما در فیلم جدیدش موفق شد چنین پیامهایی را ارائه کند. اما از طرفی فیلم می خواهد پیام های دیگری ارائه دهد، از نیمه دوم می توان احساس کرد که وایتیتی تا حد زیادی از قسمت اول فیلم فاصله گرفته است و در برخی از قسمت ها می خواهد به شدت بسازد. موضوع مهم به نظر می رسد
تایکا وایتیتی در Next Goal Wins نشان می دهد که بسیار غرق در فضای هالیوود است.
این تا حدودی به فیلم لطمه زد. اگرچه کل داستان درست است و می دانیم که چنین بازیکنی وجود دارد. اما به نظر می رسد که وایتیتی به طور کامل بخشی از فیلمنامه را به شخصیت دیگری تغییر داده و این باعث شده تا فیلم تا حدودی از هدف اصلی خود دور شود و نمی دانیم چه انتظاری داریم. وایتیتی تا حد زیادی در حاشیه هالیوود گرفتار شده است و این فیلم همچنین نشان می دهد که او باید از آن فضا جدا شود.
با این حال، اگرچه وایتیتی در فیلم جدیدش خیلی خوب شروع میکند، اما کم کم فراموش میکند که نکته اصلی فیلم چیست و این موضوع تا حدودی به کل فیلم ضربه میزند. در واقع، مشکل بزرگ فیلم دقیقاً از همین نقطه شروع می شود، زمانی که فیلم بین ارائه داستان توماس رنج یا ساموآی آمریکایی با یک بازیکن خاص تردید می کند و نمی داند کدام را در اولویت قرار دهد که مشخصاً باید دو گزینه اول باشد. .
هدف بعدی فیلم برنده شدن است، در واقع او سعی می کند با دو دست چند سیب بگیرد و باعث شود سیب های دیگر روی زمین بیفتند و در نهایت وایتیتی نمی تواند موفقیت فیلم های قبلی خود را به طور کامل انجام دهد. . اما در نهایت، این باعث نمیشود که در نهایت با اثری غیرقابل تماشا مواجه شویم و فیلم حداقل میتواند تجربهای آرامشبخش و لذتبخش را ارائه دهد. بخشی از این موضوع را باید به بازی مایکل فاسبندر نسبت داد که توانست به تنهایی فیلم را در چنین اجرای کم ستاره ای هدایت کند.
در نهایت، Next Goal Wins بازگشت عالی تایکا وایتیتی به روزهای خوب فیلمسازی مستقل نخواهد بود و مسائلی مانند عدم تمرکز بر داستان اصلی و کاهش کیفیت جوک ها و همچنین غرق شدن در هالیوود. مسائل امروز فیلمی را که انتظار داریم ساخته است، این را از کارگردان نیوزلندی نبینیم. اما در نهایت، وایتیتی حداقل توانست نشان دهد که هنوز هم می تواند آثار سرگرم کننده و آرامش بخش بسازد. اگرچه در رساندن پیام فیلم مشکل دارد.