این نمایش همچنین از موسیقی اصلی و نمادین گوستاوو سانتائولالا استفاده می کند. این یک اشتباه مستقیم بود که سازندگان برای تنظیم لحن به جای دیگری نگاه کنند، زیرا آثار آهنگساز مدتهاست که همراهی کامل برای آنچه Naughty Dog به دنبال آن بود. این در تلویزیون صادق است، از جمله یک سکانس ابتدایی عالی که مطمئناً برای افرادی که در دهه گذشته به این آهنگ گوش ندادهاند تبدیل به کرم گوش میشود.
بسیاری از این نوار بالا را نیز می توان به بازیگران نسبت داد. پاسکال و رمزی در نقش جوئل و الی با شکوه هستند. در اپیزود اول، با تماشای نقش پاسکال در نقش جوئل، دو بار گریه کردم – هر چند وقت یکبار احتمالاً حدس میزنید که از قبل داستان را میدانید، اما بار دیگر برای مدتی نسبتاً ابتدایی بود که در آن جوئل در پشت کار میکرد. از یک کامیون توانایی پاسکال برای تبدیل شدن به شخصیتی که برای یک دهه در قلبم نگه داشته بودم، منظره ای قابل مشاهده بود که گاهی اوقات من را در هیبت منجمد می کرد. او با تفاوت های ظریف، دو جوئل را به تصویر می کشد – یکی قبل از فروپاشی سال 2003 و یک جوئل جدید 20 سال بعد. سایههایی از آنچه که او تبدیل میشد را میتوان در دوره قدیم دید، اما با پیشرفت داستان، حس خوشبینی او از بین رفته است و خستگی زشتی در جهان به وجود میآید و او را مانند گلی که پشت سر گذاشته است سخت میکند.

نمایش، به طور کلی، بسیار صادقانه به بازی است. به عنوان کسی که بازی را بیش از نیم دوجین بار بازی کردهام، فکر میکردم برای چشمانی تازه چه شکلی به نظر میرسد. غالباً مجموعه تلویزیونی صحنهای را ارائه میکند که تقریباً یک کپی از دیالوگها در همان لحظه تحویل آن است. در قسمت اول، وقتی سارا دختر جوئل با پدرش شوخی میکند که «داروهای سخت» فروخته است تا بتواند ساعت او را به عنوان هدیه تولد تعمیر کند، دقیقاً به همان شکلی میگوید که بازیکنان قبلاً آن را شنیدهاند. وقتی او بعداً در میانه اولین شب سرنوشت ساز داستان از خواب بیدار می شود، با لحنی که به طرز مشکوکی شبیه همتای بازی ویدیویی او به نظر می رسد، دو بار با جوئل تماس می گیرد. هر بار که این تفریحات تقریباً عالی ظاهر می شدند، با احساساتم مبارزه می کردم. آیا وفاداری به میلیونها نفری که قبلاً این بازی را انجام دادهاند مفید بود و بنابراین تا حد زیادی قابل پیشبینی بود؟ گاهی اوقات آن را دوست داشتم، اما گاهی اوقات آن را منحرف میکردم. طبیعتا کسانی که بدون تجربه در بازی به این سری می آیند این مشکل را نخواهند داشت.

من دیگر نمیتوانم به شخصیتهای خاصی در بازی نگاه کنم بدون اینکه قوسهای طولانیتر آنها را در این سری به یاد بیاورم، و فکر میکنم این هم ستایش سریال است و هم برای کل دارایی. این بازی در نهایت راه بهتری برای تجربه داستان The Last of Us است، اما این سری همچنین بازی را به صورت ماسبق بهبود میبخشد و شخصیتها را با جنب و جوش بیشتری رنگ میکند، به گونهای که من فقط برای بازیهای Naughty Dog در نظر میگیرم.
بازیکنان در یک بازی اکشن-ماجراجویی AAA گاهی اوقات انتظار ندارند و یا حتی نمیخواهند که کاراکترهایی طولانی و آهسته با شخصیتهایی که تمرکز بازی نیستند یا عملکرد دیگری را ارائه میدهند، بسازند. یک درام شخصیت محور در تلویزیون، ما می تواند کمی بیشتر خیس شود زیرا هیچ انتظاری از گیم پلی برای برآورده کردن وجود ندارد. متراکم شدن درگیریهای اسلحهای خاص از 20 کشتن دشمن درون بازی تا پنج کشته در سری، همان داستان کلی را روایت میکند، اما به نویسندگان زمان بیشتری برای تمرکز بر شخصیتهای عالی میدهد.
از آنجایی که HBO است، وقتی نوبت به بازیگران مکمل می رسد، شرمساری از ثروت در کنار همبازی ها قرار می گیرد. آنا تورو، ملانی لینسکی، گابریل لونا، نیک آفرمن، موری بارتلت و بسیاری دیگر شخصیت هایی را زنده می کنند که چه برای اولین بار با آن ها ملاقات کنید و چه چند ضلعی های قدیمی را به شیوه ای جدید ببینید، سریال را بسیار بالاتر از «فیلم هوادار» نگه می دارند. . «کمی ترس از اینکه پروژه ای مانند این احساس می کند، احساس می شود.
The Last of Us اغلب به عنوان تاج دستاورد داستان سرایی مطرح می شود، اما این ستایش گاهی اوقات در قالب یک اخطار توهین آمیز رایج برای بسیاری از بازی های دیگر نیز قرار می گیرد: “این یک داستان عالی است…برای یک بازی ویدیویی. «The Last of Us on HBO» به کارگردانی مشترک کریگ مازین از چرنوبیل و نیل دراکمن مجموعه بازی، اثبات شگفت انگیزی از مفهوم پلی استیشن است – و واقعاً هر برندی که به دنبال ارائه بازی های محبوب خود به تلویزیون از تاریخ بازی های ویدیویی است. اقتباس ها مملو از فاجعه های وحشتناک در بدترین و فیلم های خانوادگی شایان ستایش است، The Last of Us ثابت می کند که این یک داستان زیبا و دلخراش در هر رسانه ای است. تلاش های اصیل و برجسته HBO، اشتباه نکنید: The Last of Us در HBO احساس می کند آغاز یک دوره جدید برای اقتباس از بازی های ویدیویی لایو اکشن.
هر بار که این اتفاق میافتاد، احساس جدیدی میکرد و واقعاً به داستان کلی اضافه میشد. به شخصیتهایی که جوئل و الی در سفرشان با آنها برخورد میکنند و ظاهر کوتاهی در بازی داشتهاند، این فرصت داده میشود که بیش از داستانهای هشداردهنده برای قلب آبشده جوئل صحبت کنند. این بخشهای نمایش با رهبری نویسندگی درخشان که همواره خود را در مرکز مضامین دیرینه نمایش قرار میدهد، دیدنیاند و ارزش تمام تلاش را دارند. یک سریال کاملاً وفادار محدود به نظر میرسد و شاید کسانی که تجربه قبلی بازی را ندارند از آن لذت ببرند، اما این اضافهها به داستان باعث میشود The Last of Us بهترین خط داستانی را پیدا کند، جایی که اقتباس هم وفادار است و هم هوشمندانه دوباره تصور میشود.
رمزی، به اعتبار آنها، به طور مشابه ستیزهجویی و طعنههای مبتذل الی را به تصویر میکشد، به گونهای که اغلب به تسکین کمیک سریال تبدیل میشود، اگرچه، مانند بازی، تسکین کمیک چیز کمیاب است. نمایش، بسیار شبیه به بازی، واقعاً در مورد این دو شخصیت است و اینکه چگونه رابطه آنها در طول چندین ماه تغییر می کند، و شیمی این زوج به عنوان پدر و دختر جانشین، آنچه را که از بازی 2013 مهم است حفظ می کند بدون اینکه هرگز احساس کنند که در حال انجام تأثیرات هستند. از بازیگران اصلی، اشلی جانسون و تروی بیکر.
نمونه ای از زمان طولانی صرف شده با شخصیت های دیگر در واقع یک قسمت کامل را مصرف می کند و شخصیت های اصلی را تقریباً به طور کامل رها می کند. این بهترین اپیزود فصل است و من بیش از همه به آن فکر کرده ام زیرا نشان می دهد که The Last of Us به عنوان یک برنامه تلویزیونی می تواند مانند بازی تأثیرگذار و ترسناک و زیبا و ترسناک باشد. این احساس که ممکن است فیلمها هرگز قالب مناسبی برای اقتباسهای لایو اکشن بازیهای ویدیویی نبوده باشند و تلویزیون سریالی مکان بسیار بهتری برای بهرهگیری از امکانات بازیها است. پس از بسیاری از فیلمهای فراموششدنی، فیلم The Last of Us از HBO – که تقریباً به 9 ساعت تقسیم میشود – گاهی اوقات تقریباً بدون دردسر است.
من این را اغلب می گویم، اما HBO مدت هاست که پرچمدار تلویزیون پرستیژ بوده است. اگر بخواهم فهرستی از 10 درام برتر ساخته شده را تهیه کنم، تقریباً همه آنها از HBO در ربع قرن گذشته آمده بودند. فکر نمیکنم The Last of Us امروز در این فهرست قرار بگیرد، و همچنین فکر نمیکنم این سریال راهی قطعی برای تجربه داستان باشد. این قویترین تجربه تعاملی است، اگرچه اعتراف میکنم که مطمئناً دانستن آن برای من سخت است، بدون داشتن چشمهای بیتجربه ممکن است واقعاً نیاز باشد که آنها را بر اساس یک پایه واقعی مقایسه کنیم. اما به نظر میرسد که بسط حیاتی دنیای خیالی است که من خیلی دوستش دارم، و اگر فرصت رشد و گفتن داستان کامل به من داده شود، میتوانم ببینم که به موقع به اوج نمایشهای HBO میرسد.
این مجموعه درام پسا آخرالزمانی با بازی پدرو پاسکال (ماندالوریان) و بلا رمزی (بازی تاج و تخت) در نقش جوئل و الی، یک زوج نامحتمل که 20 سال پس از یک بیماری همه گیر قارچی که جهان را به شکلی که ما می شناسیم ویران کرد، از یک زمین بایر آمریکا عبور می کنند. این جفت به آنچه در ابتدا بهعنوان حملونقل در نظر گرفته میشد، با الی 14 ساله به اصطلاح محموله میشوند، و بر روابط خود و همچنین دیگرانی که در طول مسیر ملاقات میکنند تمرکز میکنند. در HBO، انسانهای قبر و متلاشی شده در خط مقدم داستان به راحتی روی پایه خاکستری اخلاقی که تلویزیون پرستیژ از زمانی که تونی سوپرانو برای اولین بار وارد مطب دکتر ملفی شد در آنجا ساخته شده است. تقریباً 25 سال سن دارد.
اما طولی نمی کشد، حتی در قسمت اول، تا سریال تمایل به چرخش را برای تطبیق با قالب داستانی جدید نشان دهد. کارهایی وجود دارد که فقط بازی های ویدیویی می توانند انجام دهند، مانند قرار دادن بازیکنان در چکمه های جوئل، اما چیزهایی منحصر به فرد برای تلویزیون نیز وجود دارد، و The Last of Us زمانی که این فرصت ها را تشخیص می دهد و به آنها تکیه می کند، بیش از همه می درخشد. گاهی اوقات انجام تغییرات سرگرمکننده برای غافلگیری تماشاگران آشنا در صحنهای وفادار دیگر، اما دستاوردهای برجسته The Last of Us در HBO هر بار که داستان به سمتی میرود که زمان بیشتری را با شخصیتهایی بگذراند که نیستند. نه الی و جوئل.
گالری
گالری
اما اقتباس HBO نباید بهتر از بازی 2013 یا بهتر از The Sopranos یا Six Feet Under باشد. این با افتخار به عنوان یکی از بهترین اقتباسهای بازیهای ویدیویی در تمام دوران شناخته میشود، و نشانهای واضح است که PlayStation حق دارد آیندهای را دنبال کند که در آن بازیهای ویدیویی تحسینشدهاش در تلویزیون دوباره متولد شوند. نمایش توسط یک بازیگر و گروهی که به نظر میرسد مصمم هستند به نام آن و شهرت ستارهای خود عمل کنند، ساخته میشود. این فرمولی است که می توان آن را در موارد دیگر تکرار کرد و من نمی توانم صبر کنم تا ببینم چگونه می شود. با این حال، در حال حاضر، بسیار خوشحالم که می بینم The Last of Us زندگی جدیدی پیدا می کند به گونه ای که به همان اندازه دلهره آور و زیبا است، در حالی که همچنان منحصر به فرد و مهم است از جهاتی که هرگز فراموش نمی کنم.