پس از یک جفت پیش درآمد متمرکز بر محقق ماوراء الطبیعه لین شی، Insidious: The Red Door سریال را به داستان اصلی خود باز می گرداند: خانواده لمبرت و ارواح ترسناکی که آنها را آزار می دهد. این یک دنباله مستقیم بر دومین فیلم Insidious است – سومین و چهارمین فیلم پیش درآمد بودند – یک دهه بعد با بزرگ شدن دالتون (تای سیمپکینز) و رفتن به دانشگاه، جایی که قرار است با ارواح بدخواه آشنا روبرو شود.
وقتی به شما می گویم Insidious: The Red Door دنباله مستقیم فیلم دوم است، می گویم این فقط یک داستان ارواح دیگری نیست که لامبرت ها را بعد از آخرین فیلم به نمایش می گذارد. در قرمز درباره باز کردن آسیب های این رویدادهای گذشته و تلاش برای مقابله با آنها است. این یک چیز بزرگ است – به ندرت پیش می آید که دنباله های ترسناک تا این حد نگران داستان های در حال انجامی مانند این باشند. و این سطح از مراقبت است که باعث می شود Insidious: The Red Door ارزش تماشا را داشته باشد.
در فیلم دوم که در سال 2013 اکران شد، پدر، جاش (پاتریک ویلسون، اولین کارگردانی خود را با The Red Door انجام می دهد)، توسط روح یک قاتل زنجیره ای به نام The Bride in Black تسخیر شد که تسخیر شده بود. از دوران بچگی. عروس از او خواست تا خانوادهاش را بکشد، اما در نهایت این دالتون جوان (تای سیمپکینز، که نقش بزرگسالان در درب قرمز را بازی میکند) بود که در قلمرو روحها شجاعت کرد و جاش را به بدنش بازگرداند. جاش و دالتون هم برای مدفون کردن آسیب های این رویداد و هم برای جلوگیری از هجوم ارواح بیشتر، هیپنوتیزم شدند و مجبور شدند هر خاطره ای که از این ارواح شیطانی داشتند را فراموش کنند.
فیلم با لامبرت ها در یک مراسم تشییع جنازه آغاز می شود – این برای مادر جاش است که شخصیت اصلی باربارا هرشی در دو فیلم اول بود. ظاهراً این تاج افتخار یک دهه غم و اندوه است. جاش از زمانی که هیپنوتیزم کرده بود از نوعی مه مغزی رنج می برد، بنابراین از آن زمان تا به حال یک بابای خفن بوده است. جاش و رنای (رز بیرن که از دو فیلم اول هم برگشته است) به همین دلیل طلاق گرفتند و دالتون نسبت به پدرش ناخودآگاه بیزاری می کند که هیچ کدام واقعاً آن را درک نمی کنند.
بنابراین وقتی جاش برای اولین بار دالتون را به کالج می برد، آن دو با هم درگیر می شوند (جاش با خطاب کردن او به او “شیط کوچک ناسپاس” پایان می یابد) و سپس راه خود را می روند – تا زمانی که هر دو شروع به کشف مجدد ارتباط خود با روح می کنند. جهان
این یک پیشفرض واقعاً جالب برای دنبالههای ترسناک است و بهویژه قانعکننده است، زیرا هنوز به ندرت پیش میآید که دنبالههای ترسناک خط داستانی فرنچایز را با این جزئیات ادامه دهند. دو فیلم اول Insidious و The Red Door با هم یک سه گانه فیلمی منسجم و خوشایند را هم از نظر موضوع و هم در داستان می سازند. اگر اخیراً این فیلمها را تماشا نکردهاید، ممکن است شما را کمی گیج کند، اما من قصد ندارم The Red Door را به خاطر تلاشهایم پهلو بزنم.
همانطور که گفته شد، Insidious: The Red Door به خوبی دو فیلم اول کارگردان جیمز وان ساخته نشده است. این یک مقایسه بسیار منصفانه نیست – ویلسون اولین فیلم خود را در اینجا می سازد، در حالی که وان یکی از بهترین فیلمسازان شاغل در سال های اخیر بوده است. در این زمینه، ویلسون واقعاً خوب عمل کرده است. یکی از ویژگیهای Insidious ماهیت ناهنجار و سرگرمکننده ترسها و خروجیهای کاذب است، با ایجاد تنش و سپس پخش شدن قبل از وقوع پرش، یا ظاهر شدن ترسهای پرش، در لحظات پیش پاافتادهای که انتظار آنها را نداشتید.
و The Red Door بسیاری از آنها را به روشهای جدید مبتکرانه ارائه میکند، مانند یک سکانس آغازین که در آن یک روح تار بسیار آهسته پشت سر جاش ناخودآگاه نشسته در ماشینش راه میرود. ویلسون قبل از اینکه روح به او برسد از آنجا دور میشود و تماشاگران میخندند و میخندند که چقدر عصبانی شدیم.
علاوه بر پرداختن به پویایی رابطه پدر و پسر بین جاش و دالتون، پدر جاش، روحی به نام بن را نیز وارد ترکیب می کند. در زندگی واقعی، بن همان مشکل ذهنی جاش و دالتون را داشت و حضور او در داستان کلید کمک به جاش برای حل مشکلاتش با پسرش است. اما چیزی کم است.
Insidious: The Red Door یک مشکل کلی دارد – دو موضوع اصلی داستانی دارد که در بیشتر قسمتهای فیلم از یکدیگر جدا هستند و به شکل رضایتبخش یا منسجمی به هم نزدیک نمیشوند. ما جاش را در جستجوی یافتن اطلاعات بیشتر در مورد پدرش داریم، و دالتون را در دانشگاه داریم که از طریق قدرت هنر و دوستی با بهترین دوست افلاطونی خود کریس (سینکلیر دانیل) خاطرات سرکوب شده آسیب زا خود را باز می کند و این دو گفتگو به پایان می رسد. با آزار و اذیت دالتون و جاش توسط ارواح. اما جدا.
داستان دالتون، که سیمپکینز را به شخصیتی که در کودکی بازی کرده بازگشته است (و کار بزرگی در آن انجام داده است)، شبیه یک مجموعه موضوعی است. ناقص بودن بیشتر در نیمی از چیزهای جاش نهفته است.
این ایده که پدرش نیز این مشکل وحشتناک ارواح را داشته است بسیار عالی است – والدین دائماً به طور تصادفی به فرزندان خود آسیب وارد می کنند و سپس آن کودکان بزرگ می شوند و اشتباهات والدین خود را تکرار می کنند و همه را در یک چرخه معیوب گرفتار می کنند که برای همیشه ادامه دارد. اما در داستان جاش کافی نیست. پدر روح او هرگز صحبت نمی کند و قبلاً در سریال نامی از او برده نشده بود و مادرش حتی به عنوان یک روح اصلاً در فیلم حضور ندارد. بدون دستکم یکی از دیدگاههای آنها، نمیتوانیم تصویر کاملی از این داستان به دست آوریم.
بنابراین در حالی که Insidious: The Red Door یک سواری سرگرم کننده و ترسناک و ادامه بسیار جالب داستان های گذشته است، اما هرگز موفق نمی شود همه آن ها را جمع کند. با این وجود، تماشای آن برای طرفداران این فرنچایز ضروری است – سری فیلم های Insidious هنوز هم منحصر به فرد است، حتی برای ژانر ترسناک، و ارزش تماشای آن را دارد.