Avatar: The Last Airbender Review – بازیابی تعادل

تقریباً غیرممکن است که اقتباس لایو اکشن جدید نتفلیکس، Avatar: The Last Airbender، خارج از سایه پیشینیان خود را ببینید: هر دو مجموعه انیمیشن موفقی که یک فرنچایز اقتباسی بسیار دوست‌داشتنی و وحشتناک از M. Night Shyamalan را ایجاد کردند. آیا یک اقتباس لایو اکشن دیگر می تواند از دام های فیلم جلوگیری کند، حتی اگر به بازیگران کودک متکی باشد؟ برعکس، چگونه یک اقتباس می‌تواند انتظارات استراتوسفری مجموعه‌های کارتونی اصلی را برآورده کند که چنین طرفداران فداکاری را به خود جلب کرد؟ با این سؤالات در خط مقدم ذهنم، از اینکه متوجه شدم آواتار نتفلیکس لذت بخش است، شگفت زده شدم. بخش عمده موفقیت خود را مدیون ایجاد تعادلی دقیق بین گستره وسیع کارتون و فیلم بیش از حد کوتاه شده است. در دل طرفداران جایگزین سریال انیمیشن اصلی نخواهد شد، اما از صمیم قلب است، به منبع اصلی احترام می گذارد، و فقط به اندازه کافی اضافات و تفاوت های ظریف را شامل می شود تا مطالب را به خود اختصاص دهد.

برای کسانی که با آن آشنایی ندارند، آواتار: آخرین هواساز در یک دنیای فانتزی اتفاق می‌افتد، که عمدتاً از ادغام فرهنگ‌های مختلف آسیایی الهام گرفته شده است که از چهار دولت ملت تشکیل شده است: ملت آتش، قبایل آب، پادشاهی زمین و عشایر هوایی. هر کدام سنت‌ها و فرهنگ خاص خود را دارند که عمدتاً با توانایی جادویی برخی از شهروندان خود در “خم کردن” عناصر نام‌گذاری شده به اراده خود تعریف می‌شوند. واتربندرها می توانند آب را در هوا شناور کنند یا آن را به بلوک های یخی تبدیل کنند، آتش گیرها می توانند آتش را تجلی یا تنفس کنند و غیره. چهار ملت توسط آواتار کنترل می شوند، تنها انسانی که قادر به خم کردن چهار عنصر است، که در هر یک از آنها تناسخ یافته است. ملت ها به ترتیب هنگامی که ملت آتش یک جنگ امپریالیستی را علیه سایرین اعلام می کند، آواتار به مدت 100 سال ناپدید می شود و به یک درگیری چند نسلی اجازه می دهد تا راه خود را در سراسر جهان باز کند.

این ممکن است به نظر دانش زیادی باشد که باید بلافاصله جذب شود، و اگر اقتباس نتفلیکس یک نقطه ضعف بزرگ دارد، این است که قسمت اول قسمت زیادی به سرعت بخشیدن به شما اختصاص داده شده است. داستان اپیزود اول دیالوگ‌های توضیحی گاهی بی‌معنا را ایجاد می‌کند، و این چیزی است که از بازیگران عمدتاً متمرکز بر کودکان می‌توان پرسید. همچنین به نظر می رسد خیلی مشتاق است که برخی از بزرگترین موضوعات خود را زودتر ایجاد کند، که می تواند باعث شود ماجرا تیره تر از آنچه که باید باشد به نظر برسد. شرم آور است که این قسمت اول بهترین کار را انجام نمی دهد، زیرا پس از این اولین لحظات سخت، سریال به سرعت ریتم خود را پیدا می کند.

بخوانید  مت بوتی: Forza Motorsport کیفیت آثار ریسینگ شبیه‌ساز را ارتقا می‌دهد

آواتار هواساز جوانی به نام Aang است که در یخ یخ زده است تا اینکه توسط دو جوان از قبیله آب جنوبی، خواهر و برادر سوکا و کاتارا کشف شد. این سه قهرمان اصلی داستان، تیم آواتار نامیده می شوند، و توسط یک شاهزاده ملت آتش، زوکو، به شدت تحت تعقیب قرار می گیرند.

اگر انیمیشن Avatar: The Last Airbender برای کودکان هشت ساله و بالاتر ساخته شده بود، این اقتباس لایو اکشن به نظر بیشتر مخاطبان بزرگسالان جوان یا نوجوانان را هدف قرار داده بود. خشونت‌آمیزتر است – چندین آتش‌سوزی همراه با فریاد وجود دارد – اما خشونت به‌ویژه وحشتناک یا بی‌مورد نیست. همچنین به عنوان یکی از طرفداران قدیمی این کارتون، شنیدن گهگاه سوکا کلماتی مانند «الاغ» را درج می کند، اما برای شخصیت پردازی او در این اقتباس بی جا به نظر نمی رسد.

آواتار: آخرین هواساز
آواتار: آخرین هواساز

موضوع سنگین‌تر سریال حول فشاری است که Aang باید تحت آن قرار داشته باشد و مسئولیت زیادی به‌عنوان آواتار بر دوش جوان او می‌افتد. سخت است فکر نکنیم که از گوردون کورمیر، بازیگر کودک نیز خواسته شده است که بخش بزرگی از این سریال را به عهده بگیرد. علی‌رغم یک یا دو خط تحویل ثابت در اپیزود اول فوق، او به چالش برمی‌خیزد. اجرای او سرشار از زندگی، بازیگوشی و خوش بینی صمیمانه است. به همین ترتیب، کیاونتیو تاربل (کاتارا) نقشی را بازی می‌کند که می‌تواند صدایی نسبتاً ناسپاس از عقل باشد و او را با انرژی حبابی یک خواهر بزرگ آغشته کند. ایان اوسلی (سوکا) به‌ویژه به‌عنوان بزرگ‌تر از این سه مورد برجسته است، و توانسته اعتماد به‌نفس بیش از حد و انرژی احمقانه سوکا را به تصویر بکشد و در عین حال ملایمت و آسیب‌پذیری زیادی از خود نشان دهد.

در همین حال، آنتاگونیست‌ها به همان اندازه غنای بیشتری به اجراهای خود می‌آورند. دانیل دای کیم در نقش ارباب آتش اوزای ترسناک است – به کنار موهای بد چانه – به عنوان یک حاکم و استراتژیست وحشیانه مؤثر که از فرزندان خود به عنوان پیاده در سرنوشت آشکار خود استفاده می کند. دالاس لیو (زوکو) تعادل عالی بین یک دشمن مهیب که از خشم در حال جوشیدن است و یک کودک آسیب دیده و ترسیده که سعی می کند انتظارات پدرش را برآورده کند برقرار می کند. بهترین، با اختلاف، پل سون هیونگ لی است که نقش عموی زوکو، آیرو را بازی می کند. طرفداران این مجموعه انیمیشن از قبل می‌دانند که چرا آیرو چنین شخصیت محبوبی است، اما اجرای لایو اکشن لی باعث شد من دوباره عاشق او شوم.

بخوانید  گیم پلی نسخه ی نمایشی PS5 Forspoken - GameSpot

این اقتباس انتخابی است، و من فکر می‌کنم یک انتخاب درست، برای نشان دادن بیشتر کارهای درونی ملت آتش، و این شامل معرفی تعداد بیشتری از پرنسس آزولا با بازی الیزابت یو است. در سری اصلی، آزولا به سختی دیده می‌شد. در فصل اول، اما در فصل‌های بعدی او اساساً تبدیل به یک سلاح زنده شد – یک آتش‌افشان قدرتمند و همه‌جانبه سادیست که اوزای به سادگی می‌توانست به سمت دشمنانش نشانه بگیرد. زمان اضافی در اوایل داستان به او تصویر پیچیده‌تری می‌دهد و رقابت او با زوکو و دسیسه‌های نقشه‌کشی او را به خط مقدم می‌آورد. به عنوان مثال، این اقتباس لایو اکشن نشان می‌دهد که آزولا با ستوان ژائو (با بازی کن لیونگ، که از صحنه‌های او غذا درست می‌کند) شراکت مخفیانه‌ای برقرار می‌کند و داستانی از دسیسه‌های قصر ایجاد می‌کند که درک ما را بهبود می‌بخشد. هر دو شخصیت به طور همزمان دستیاران آزولا نیز حضور دارند، اما مورد استفاده قرار نمی‌گیرند، یکی از معدود عناصری که مانند خدمات هواداران بدون بازدهی ارزشمند است.

این خود بازیگران هستند که به بهترین وجه از این اقتباس لایو اکشن دفاع می کنند. داشتن یک بازیگر انسانی مطالب را تفسیر می کند و آن را به صورت و زبان بدن خود می آورد، می تواند ایده های جدیدی را منتقل کند و مطالب موجود را عمیقاً برجسته کند. در یک نقطه، در حالی که آیرو تلاش می کند تا خرد پدرانه را القا کند، زوکو با اظهار نظر بی رحمانه و گزنده ای سرزنش می کند. می توانید ترکیبی از درد و ناامیدی را در پشت چشمان لی و همچنین احساس گناه ناگهانی را در چشمان لیو ببینید. در جاهای دیگر، لی به آرامی از یک خرس عروسکی پیر دوست‌داشتنی به یک شیر به شدت محافظ تبدیل می‌شود که تنش‌ها در یک صحنه بالا می‌رود. به همین ترتیب، ما می‌بینیم که آنگ لحظاتی لطیف را با مربی‌اش راهب گیاتسو (لیم کی سیو) می‌گذراند، که رفتار ملایم و محافظت‌کننده‌اش نشان دهنده رابطه آیرو با زوکو است.

به نظر می رسد این فصل کمی مختصر از فصل اول انیمیشن اصلی است، اما نه چندان. بخشی از این امر به این دلیل است که در حدود یک ساعت طول هر یک از هشت قسمت دو برابر یک قسمت انیمیشن است. اما داستان ها را نیز ترکیب می کند و حتی عناصر آشنا را به روش های غیرمنتظره ای به هم متصل می کند. نتیجه فصلی است که به صورت داستانی پیوسته، بدون سفرهای یکباره یا قسمت‌های تنگنا پیش می‌رود. علاوه بر این، این اقتباس اندکی عناصر جدیدی را به پس‌زمینه‌ی برخی از شخصیت‌ها اضافه می‌کند، به‌گونه‌ای که احساس می‌کند به‌طور مناسب با مواد موجود هماهنگ است، اما لایه‌ها و تفاوت‌های ظریف جدیدی به رویدادها اضافه می‌کند.

بخوانید  چه فیلم هایی برای تماشای آخر هفته: از هایائو میازاکی تا ریوسوکه هاماگوچی

شاید مهمتر از آن این باشد که این اقتباس لایو اکشن موفق می شود تنها عنصری را که مطلقاً نمی توانست بدون آن انجام دهد برجسته کند: سینتیک صحنه های مبارزه. در این نقطه، به خصوص دشوار بود که به اقتباس شیامالان فکر نکنیم، که در آن مبارزات اغلب خفه و سخت بودند. یکی از نمادین‌ترین عناصر مجموعه آواتار، روشی است که اشکال مختلف خمشی، که همگی از هنرهای رزمی واقعی الهام گرفته‌اند، حرکات و دستکاری‌های عنصری را در کنش سیال ترکیب می‌کنند که هم باورپذیر و هم خارق‌العاده است. این نسخه لایو اکشن این موضوع را به زیبایی به تصویر می‌کشد، با طراحی رقص مبارزاتی متنوع که منحصربه‌فرد بودن و روان بودن هر فرم خمشی را بیان می‌کند، و در درجه اول عکس‌های گسترده‌ای که به شما امکان می‌دهد از حرکات زیبای هنرهای رزمی قدردانی کنید. تماشای رقابت خم کن ها با یکدیگر، یا گهگاه، در برابر حریف ماهر بدون هیچ قدرت خمشی، لذتی واقعی است.

همه اینها به نقطه اوج می رسد که از بسیاری جهات کمی ملودراماتیک به نظر می رسد، به روشی مشابه فصل اول پایانی سریال انیمیشن، اگرچه با ایجاد زمینه های مهم در اوایل فصل، درآمد کمی بیشتر به دست می آید. و مانند نسخه اصلی، تا حدی بر یک داستان فرعی داستان عاشقانه تکیه دارد که احساس می‌کرد آنقدر عجله داشت که نمی‌توانست به همان اندازه معنادار باشد. اما خوشحال شدم که متوجه شدم Avatar: The Last Airbender قلب سریال را نیز تسخیر می کند، با شخصیت هایی که با ایده هایی مانند پدرسالاری، آسیب های نسلی، صلح طلبی و قدرت روابط انسانی دست و پنجه نرم می کنند. فینال چندین رابطه و داستان را به یک نتیجه رضایت‌بخش می‌آورد، در حالی که زمینه را برای اتفاقات بعدی آماده می‌کند. بر خلاف همه شانس ها، نمی توانم صبر کنم.

تحریریه مجله بازی یک گیمر