نقد و بررسی فیلم Causeway | جنیفر لارنس و درام روانشناختی

این اتفاقات که به سرعت در یک سوم پایانی فیلم رخ می دهد، سوالات زیادی را در ذهن مخاطب ایجاد می کند: چه اتفاقی افتاد که ناگهان لینزی نظرش تغییر کرد و تصمیم گرفت از سرکوب گذشته و احساسات خود دست بردارد؟ گفتگوی او با جیمی در استخری که اکنون درمان قدرتمند در ذهن او شکل گرفته است، چقدر مؤثر بود؟ گذر فیلمی است با درگیری های درونی، داستانی که گره هایش دیده نمی شود و برای پرداخت باید توسط مردم دیده شود. فیلم هایی با چنین پرداخت هایی که همگی در روح و روان مخاطب خلاصه می شود، آثار پرریسکی خواهند بود. در چنین شرایطی، فیلمساز روی لبه تیغ راه می‌رود، زیرا باید درگیری‌های درونی را به یک سری درگیری‌های محسوس تبدیل کند که البته همه توان تحمل آن را ندارند.

پاساژ از توجه به عواطف و مشکلات درونی ساکنان خود ناتوان است و نمی تواند آنها را به درستی راهنمایی کند.

جیمز نیز مانند لینزی در دام گذشته خود گرفتار شده است. هنگام رانندگی در حالت مستی تصادف کرد. در این تصادف جیمز هم پای خود را از دست می دهد و هم خانواده ای را که با آرامش با آنها زندگی می کرد. این دو نفر در تنگنای تروما و ناامیدی هستند، زخم هایی دارند که هرگز التیام نیافته اند و تنها با سرکوب پوشانده و پنهان شده اند. جیمز احساس گناه می کند، او خود را به خاطر از دست دادن کسانی که دوستشان داشت سرزنش می کند، اما لینزی دیگران و مادرش را برای هر اتفاقی که برای او رخ داده سرزنش می کند.

پاساژ اثری با موضوع «سرکوب» است. عواطف و احساساتی را که در گذشته این شخصیت ها را از بین می برد و اکنون آنها را به روش های وحشتناک تری کنترل می کند، حذف کرد.

در ادامه قسمت هایی از داستان فیلم مشخص خواهد شد

جیمز و لینزلی در فیلم Crossing صحبت می کنند

style=”clear: two;”>این فیلم از نقطه ضعفی رنج می برد که اکثر فیلم های روانی شکست خورده از آن رنج می برند. پاساژ از توجه به عواطف و مشکلات درونی ساکنان خود ناتوان است و نمی تواند آنها را به درستی راهنمایی کند. نکته دیگری که در این زیرژانر به چشم می خورد و حائز اهمیت خواهد بود، توجه به عناصر سبکی است، چرا که فیلم تنها با استفاده از عناصر روایی نمی تواند به هدف روانی خود برسد. پاساژ کم و بیش این نکته را رعایت کرد و با استفاده از پالت های رنگی سرد، سایه ها و انواع کادربندی، مسائل روانی شخصیت هایش را نشان داد. Causeway فیلمی پست و آرام با شخصیت‌های رام نشده است که گاهی مخاطب را آزار می‌دهد و گاهی او را سرگرم می‌کند.

بخوانید  بهبودهای گیم پلی جدید Marvel's Spider-Man 2 شما را به یک "بداهه ساز آکروباتیک" تبدیل می کند

Causeway فیلمی با زیرمجموعه ای ضد جنگ و مفهوم خانواده است. این فیلم از چندین ایده استفاده می کند و از همه آنها در مقطعی برای شکل دادن به شخصیت های خود استفاده می کند. پاساژ در ظاهر ایده های جالبی دارد، آن ایده هایی که مخاطب فکر می کند فیلمش قرار است به دنیای جالبی منتهی شود. اما کم کم این نمایش پتانسیل خود را از دست می دهد و مردم را ناامید می کند و آنها را از تجربه لذت یک اثر روانی باز می دارد. در واقع همه چیز برای خلق یک اثر عمیق آماده است، اما به نظر می رسد تجربه فیلمساز است که اینجا به چشم نمی آید.

گذر فیلمی روانشناسانه، ساده و مستقیم است که داستان خودش را به ساده ترین شکل ممکن روایت می کند. فیلم با لحظه‌ای پر هرج و مرج نفس‌گیر آغاز می‌شود، تعلیق گیرا که مخاطب را به دل روایت می‌کشاند و الهام‌بخش آن‌ها می‌شود تا سرنوشت لینزی را دنبال کنند. شاید بتوان فیلم را به دو بخش متمایز تقسیم کرد: یکی زمانی که لینزی تحت درمان خود قرار می گیرد و دیگری زمانی که به خانه بازمی گردد. روزهایی که نمی تواند راه برود یا غذا بخورد، شدیدترین قسمت های فیلم هستند و ای کاش فیلمساز ذره ذره این تعلیق و تنش را پر می کرد.

تاکنون شخصیت‌پردازی و ایده‌های روایی اولیه، همه به خوبی پیش می‌روند، دو شخصیتی که هر کدام آسیب‌های شدیدی را متحمل شده‌اند و سعی می‌کنند هنگام ملاقات با هم بیرون بیایند. اما دقیقاً در جایی که قرار است شخصیت های داستان به زندگی برگردند و رستگاری پیدا کنند، تلفات متوقف می شود. لینز ناگهان تغییر می کند و تصمیم می گیرد در زادگاهش بماند و با گذشته خود کنار بیاید. دوستش جیمی هم دیگر نمی خواهد با او صحبت کند و تنها بودن را انتخاب کرده است.

بخوانید  خرید ۱۴ درصد از سهام استودیو فرام سافتور توسط شرکت سونی

Causeway فیلمی درباره تروما است. چگونه ضربه های ناشی از حوادث روانی می تواند فرد را تحت کنترل خود درآورد و در باتلاقی عظیم گرفتار کند. وجه مشترک جیمز و لینزی گذشته دشوار آنهاست. لینزی در افغانستان تعادل خود را از دست داد و جیمز بر اثر تصادف با پای مصنوعی راه می رود. تمام ضربه های این دو نفر به مشکلات جسمی ختم نمی شود، آنها نیز در کابوسی ترسناک در روان خود گرفتار شده اند و نمی توانند از شر آن خلاص شوند.

Causeway فیلمی درباره تروما است. آسیب های ناشی از حوادث روانی چقدر می تواند یک فرد را کنترل کند

لینزی در تاریکخانه در حال تفکر در فیلم Passage

جنیفر لارنس در حال تماشای فیلم The Crossing

آنها درگیر دنیایی تلخ و اجتناب ناپذیر هستند، جایی که راهی برای بازگشت یا حرکت به جلو ندارند. لحظاتی که جهنمی سوزان برایشان آفریده شده و هیچ راهی برای رهایی از آنها وجود ندارد. حال برویم سراغ تحلیل بعد روانی فیلم، پاساژان اثری با مضمون سرکوب است. عواطف و احساساتی را که در گذشته این شخصیت ها را نابود می کرد و اکنون به روش های وحشتناک تری آنها را کنترل و آزار می دهد، از بین برد. لینزی آنقدر احساسات دنیای گذشته خود را کنار زده است که آماده است با بدنی بیمار به افغانستان بازگردد تا دوباره فراموشی و سرکوب را آغاز کند.

Causeway یک فیلم روانشناختی با بازی جنیفر لارنس است که از چندین ایده استفاده می کند و داستانی را با چشم اندازی از رستگاری ارائه می دهد.

لینزی حتی برای فرار از اتفاقات ناخوشایند گذشته برادرش را ترک می کند و احساسات و نگرانی های خود را نسبت به او سرکوب می کند. لینز سعی می کند از مردم و مکانی که در آن متولد شده است دور بماند و هیچ رابطه ای ایجاد نکند. اما جیمز برای فرار از گذشته خود آرزو می کند با لینزی رابطه دوستانه و عمیقی برقرار کند تا غم و اندوه او تسکین یابد. لینزی و جیمز هر دو برای تروما درمانی فرار می کنند، اما هر کدام روش های مختلفی را انتخاب کرده اند.

بخوانید  10 پلتفرم پرفروش نینتندو در تمام دوران و تعداد واحدهای آنها

پاساژ را می توان یک فیلم یونگی نامید، نمایشی که به گذشته افراد می پردازد و پذیرش شخصیت ها و حل مشکلات آنها را راه حل نهایی می بیند. لینزی در خانواده ای آشفته بزرگ شد و نقش والدین در زندگی او ضعیف بود. او هرگز رابطه خوبی با مادرش نداشت و تنها برادرش بود که توانست کمی تنهایی لینزی را پر کند. این شخصیت برای رهایی از درد و رنجی که خانواده‌اش بر او تحمیل کرده‌اند، به افغانستان سفر می‌کند، جایی که هم می‌تواند برادر معتادش را فراموش کند و هم خشم مهار شده‌اش را به نوعی تخلیه کند.

لینزی به دلیل جراحت شدیدی که در افغانستان متحمل شده بود به آمریکا باز می گردد. او با دارو و فیزیوتراپی سلامتی خود را به دست می آورد و به خانه ای می رود که دوست ندارد دوران نقاهت خود را بگذراند. در تمام مدتی که لینزی در آمریکا است، تمام تلاش خود را می کند تا به افغانستان بازگردد تا از رنجی که در گذشته متحمل شده در امان بماند. در مدتی که نزد مادرش می ماند دوستی به نام جیمز پیدا می کند و در کشمکش این رابطه بسیاری از مسائل روحی و روانی زندگی این دو نفر برملا می شود.

تحریریه مجله بازی یک گیمر