ساندرا از غرایز جنسی و کهن الگوی معشوقه خود به پرورش و پرورش مادری رفت. او بیش از هرکسی نگران پدرش است و تنها کسی است که برای جورج اشک می ریزد. ساندرا همه را دوست دارد، برای خانواده اش سخت کار می کند و زندگی را از دریچه آنها می بیند. این شخصیت جدا از اینکه برای دخترش مادر است، برای موفقیت کامل خود به مراقبت از دیگران وابسته است و کوچکترین اعتراضی ندارد. قدرت کهن الگوی مادری او را به سمت انفعالی سوق داده است که از هیچ چیز شکایت نمی کند و سایر جنبه های روان او را پوشانده است.
فیلم One Fine Morning یک درام انسانی و زنانه است که میا هانسن لو با الهام از بیماری پدرش کارگردانی کرده است. این فیلم نیز مانند جزیره برگمان، اثر قبلی این کارگردان که در جشنواره کن به نمایش درآمده بود، توجه منتقدان را به خود جلب کرد. هر دو فیلم در فضایی آرام و بدون تنش می گذرد. جایی که درگیری ها درونی است و هر اتفاقی که می افتد از روح و روان مردم آن ها سرچشمه می گیرد. شخصیت هایی که کوچک هستند، کم حرف می زنند و در خلوت خود به راه خود ادامه می دهند.
رفتار مردان در زندگی ساندرا و مرگ همسرش او را به زنی تبدیل کرده است که فقط باید مردانگی و مادری خود را زندگی کند. از آنجایی که ساندرا توسط پدرش و کلمان طرد می شود، او باید قوی تر باشد و جنبه مردانه خود را نشان دهد، کار کند، لباس های زنانه کمتری بپوشد و دائما فعال باشد. هنگامی که او امید خود را از طرف پدرش از دست می دهد، با کلمان آشنا می شود. ساندرا آن را پاسخی به گرههای روانی خود میبیند و پس از مدتها راهی برای نشان دادن ویژگیهای کهن الگوی معشوقش پیدا میکند. به همین دلیل است که او ویژگی های مادرانه را نسبت به مرد محبوب خود می گیرد، کوتاه قد است و همیشه در دسترس است تا کلمنت را برای خود نگه دارد. این عقده در ساندرا به قدری نمایان است که بیشترین تمایل به رابطه را در سمت او می بینیم. این شخصیت دیگر نمی تواند خود را از جنسیت مذکر رها کند، بنابراین از رفتار کلمان کوتاه می آید.
یک صبح خوب یک فیلم به ظاهر ساده با محتوای پیچیده است. کاری که بر خلاف ماهیت لایه های روانی اش کند پیش می رود
در لایه های اول داستان، همه چیز خوب پیش می رود، اما وقتی به شخصیت ساندرا نزدیک می شویم، تکه ای از پازل پرداخت او را پیدا نمی کنیم. هر اتفاقی که اکنون برای او افتاده است، ریشه در گذشته دارد. اگر او زنانگی خود را پنهان می کند، دلیل آن چیزی بین رابطه عاطفی ساندرا با والدینش در کودکی است.
زنان در روایت این دو فیلم نقطه مشترکی هستند که کائنات آنها به عنوان یک ریسمان مشترک برای فیلمساز عمل می کند. آنها در هر دو داستان موفق می شوند، جنبه های قوی نشان می دهند، اما دنیای آنها توسط مردان احاطه شده و تهدید می شود. A Beautiful Morning ادامه دنیایی است که میا هانسن در جزیره برگمان خلق کرد. داستانی از عشق، تنهایی، خیانت و تکامل. یک صبح خوب فیلمی است که احساسات مخاطب را نشان می دهد و او را وارد دنیایی ملموس و قابل درک می کند. داستانی دردناک و واقعی از زندگی. پرتره افرادی که تحت کنترل ناخودآگاه خود رنج می برند و می خندند.
Un beau matin یک درام روانشناختی با ایده هایی در مورد ابعاد روانشناختی زنان است. فیلمی آرام، روان، تلخ و شیرین که به خوبی به احساسات مخاطب جریحه دار می شود. در نقد و بررسی این فیلم با یک گیمر همراه باشید.
رفتار مردان در زندگی ساندرا و مرگ همسرش او را به زنی تبدیل کرده است که فقط باید مردانگی و مادری خود را زندگی کند.
اگر ساندرا برای همه مادر است، بخشی از این ناهنجاری در ترس های اوست. اما فیلمساز به عمق روان و روابط گذشته این شخصیت نمی رود و ترجیح می دهد شخصیت خود را در سطح قشر اول نگه دارد. از سوی دیگر، فیلم بخشی از داستان سرایی دراماتیک خود را بر اساس ایده روابط انسانی شخصیت هایش می سازد. افرادی که روابطشان در سطح ایده اولیه باقی می ماند و سابقه چندانی نشان نمی دهد. یک صبح خوب یک فیلم به ظاهر ساده با محتوای پیچیده است. اثری که بر خلاف ماهیت لایه های روانی اش کند پیش می رود. این نمایش گاهی ضعیف و گاهی قدرتمند است.