نقد فیلم جنگ جهانی سوم سیدی بالاخره بهترین فیلمش را ساخت؟

علاوه بر این باید گفت که فیلم به صورت ریتمیک تقسیم بندی شده است. ساعت اول فیلم خیلی سریع می گذرد و ناگهان از لحظه انفجار خانه با سرعت بسیار بالایی مواجه می شویم. صحنه هایی که اطلاعات، تهدیدات و رفتارهایی را یکی پس از دیگری در مقابل ما قرار می دهد که باید بیشتر پرداخت می شد و نباید آنچنان نادیده گرفته می شد. بسیاری از صحنه‌های این یک سوم آخر می‌توانستند به دو صحنه جداگانه تقسیم شوند تا باورپذیرتر شوند و روند کلی فیلم خراب نشود. صحنه هایی که از نظر ریتم درونی (حرکت دوربین و بازیگران صحنه) با دو سوم قبلی همخوانی ندارد.

شکیب که به عنوان یک کارگر ساده معرفی می شود و در سکانس حمله فرشید و کمال به محل سکونتش می بینیم که چقدر ضعیف و ترسو است، چگونه و با چه روندی تبدیل به جنایتکار نهایی می شود؟

سیدی، جبرئیلی و تنابنده در جشنواره فیلم ونیز

صحنه ای از فیلم جنگ جهانی سوم

در ادامه متن، داستان فیلم پیش می‌رود.

اتفاقی که می تواند روی اکران فیلم تاثیر بگذارد و ضرر مالی قابل توجهی را برای سرمایه گذاران فیلم به دنبال داشته باشد. این فیلم با سرمایه گذاری نماوا و نمااقی ساخته شده و برای اولین بار در ایران است که یک پلتفرم پخش داخلی روی یک فیلم سرمایه گذاری می کند. جنگ جهانی سوم، به دلیل حضور در جشنواره ونیز و جوایزی که در آن جشنواره به دست آورد، اولین فیلم سیدی است که چنین مورد توجه فرامرزی قرار می گیرد. محسن تنابنده بازیگر نقش اول مرد نیز در بخش افق های نو در جشنواره فیلم ونیز جایزه بهترین بازیگر مرد را از آن خود کرد.

حضور آرین وزیردفتری در میان فیلمنامه نویسان جنگ جهانی سوم کاملاً ملموس است، بنابراین فیلم سیدی را می توان نسخه ای مبسوط از تمثیل فرزند آدم وزیردفتری دانست. شباهت های ساختاری و کلی این دو فیلم غیر قابل انکار است.

به طور کلی می توان فیلم را در دسته «سینمای تحقیر» قرار داد. فیلم‌ها و داستان‌هایی که نشان می‌دهند چگونه شخصیتی مورد تحقیر و آزار قرار می‌گیرد تا زمانی که خودش یکی از سوء استفاده‌کنندگان شود.

یا صحنه ای را تماشا کنید که شکیب از گاوصندوق زهر می گیرد. صحنه ای از سادگی غیرمنتظره و کودکانه. چقدر باور کردنی است که او به راحتی کلید را از جیب کت طرف مقابل در می آورد و به راحتی گاوصندوق را باز می کند – در شرایطی که قبلاً دیدیم صاحب مغازه به خاطر حرف هایی که در مورد دوست شقیب گفته اند، چندان به او اعتماد نمی کند؟ یا حضور عده ای خاص در صحنه ها و موقعیت های خاص (حضور نصرتی در زمان ملاقات شکیب و فرشید در کنار رودخانه چه توجیهی دارد؟) و… در واقع شخصیت خود شکیب- خود که مطرح می شود. به عنوان یک کارگر ساده و در سکانسی که فرشید و کمال سر صحنه فیلم به محل سکونتش حمله می کنند، می بینیم که علاوه بر خجالتی بودن، چقدر ضعیف و ترسو است، چگونه و با چه روندی تبدیل به جنایتکار نهایی می شود. ? توسعه شخصیت او چقدر قابل باور و خوش ساخت است؟ فقط همین یک خطی که سر صحنه فیلمبرداری می گوید (“من چک نمی کنم”)، آیا می توانیم این اقدامات او را باور کنیم؟

بخوانید  نقد سریال 1899 | سریال جدید خالقان Dark

سناریو را گفتیم جنگ جهانی سوم از نظر داستان گویی، این یک گام رو به جلو در حرفه فیلمساز است. اما باید گفت بزرگترین ضربه ها به فیلم از همین سناریو وارد می شود. سناریویی بسیار مرتب و نه چندان ظریف که برخی رویدادها یا رفتارها یا واکنش ها را باورنکردنی و غیرقابل قبول می کند. کاشت و برداشت نوشتار بسیار گلدار است و «سفره ها» در نوشته آمده است. در زمینه پرداخت شخصیت ها می توان گفت که با پرداخت منصفانه و معقولی برای شخصیت ها مواجه نیستیم. مثلاً به کارگردان (رستگار) و دستیار کارگردان (ندا با بازی ندا جبرائیلی) توجه کنیم.

ایده تقابل فرد و جامعه، یعنی زمانی که جامعه ابتدا در مقابل فرد قرار می گیرد، موضوع مورد علاقه سیدی است که به دنبال داستانی برای قرار دادن آن در این مرحله بود.

جنگ جهانی سوم، ششمین فیلم سینمایی Human Siddi چند روزی است که در معرض دید عموم قرار گرفته است. البته جای تاسف است که نسخه مجازی این فیلم قبل از انتشار قانونی از شبکه های اجتماعی محو شد.

چه در عصبانیت و هیاهو (2014) در اوج خود بود. فیلمی که پلان های آن همه با حرکات نرم و آرام دوربین و لانگ شات چیده شده اند. زوج مغزهای کوچک زنگ زده (1396) که در استفاده از دوربین دستی اصرار داشت و سرریز شد، نماهایی را به مردم تحویل داد که وحشیانه تر، عصبی تر، پر از حرکات اضافی بود. اما اینجا اگرچه فیلمبردار – پیمان شادمانفر – ثابت است، اما نماها حالت طبیعی و ارگانیک تری دارند. اضافه کاری ندارد مغزها… موضوعی است و سبک سازی افراطی نیست قورباغه. اگرچه دوربین روی دست قرار می گیرد، اما آرامش بیشتری دارد و نظم بیشتری را در عموم القا می کند.

در برخی از متون درج شده بر روی فیلم، ایراداتی در حوزه صحنه نگاری نیز ذکر شده است. طراحی صحنه های مرتبط با فیلم در فیلم – از لباس های نازی و یهودی تا خانه ای که هیتلر در آن زندگی می کند. با این حال، با تمام آنچه گفته شد، مناسب است جنگ جهانی سوم او آن را شغلی هدر رفته در کارنامه هومان سیدی می دانست. فیلمی که می توانست بهتر باشد.

این موضوع خود را می توان گامی رو به جلو برای هومن سیدی دانست. فیلم های قبلی او در این زمینه مشکلاتی داشتند. به نوعی این مشکل کمتر قابل توجه است – مانند سیزده (1391) – و خیلی جاها – مانند اعترافات ذهن خطرناک من (1393).

بخوانید  نبرد تن به تن قاتلان پرچم؛ آیا باید Galaxy S23 FE یا Xiaomi 13T Pro را بخرید؟ [تماشا کنید]

مدل سیدی از لحظه انتخاب شکیب برای هیتلر قابل پیش بینی است. احتمالاً با تبدیل تدریجی شخصیت شکیب به همان نقشی که او بازی می کند روبرو خواهیم بود. گرچه در پیش بینی، این دگرگونی بیشتر جنبه ذهنی (در نتیجه غوطه ور شدن بیش از حد در نقش) داشت تا چنین فیزیکی. پس می توان گفت فیلم در این زمینه تا حدودی موفق است. اگرچه در مجموع، از مضمون تا طرح روایی، با فیلمی تکراری روبرو هستیم.

این اولین فیلم Human Siddi است که شخصی غیر از او فیلمنامه نویس آن است. اتفاق مبارکی که حداقل به درد سینما سیدی می خورد. فیلمی که هنوز در حوزه فیلمنامه مردد است و حالا همکاری سه جانبه سیدی، آرین وزیردفتری و آزاد جعفریان، شاهکاری است. جنگ جهانی سوم این چیزی را به ارمغان آورد که فیلم های قبلی سیدی فاقد آن بودند: اینکه یک داستان خوب شکل گرفته، هر چقدر هم که جزییات باشد، از ابتدا تا انتها روایت می شود، و این آغاز و پایان به هم مرتبط و مرتبط هستند.

جنگ جهانی سوم، جدیدترین فیلم Human Sidney که برنده بهترین فیلم و بهترین بازیگر مرد در بخش New Horizons در جشنواره فیلم ونیز 2022 شد، اکنون اکران شده است. نقد و بررسی فیلم را دنبال کنید.

ایده تقابل فرد و جامعه، یعنی زمانی که جامعه ابتدا در مقابل فرد قرار می گیرد، موضوع مورد علاقه سیدی است و این بار او به دنبال داستانی برای به تصویر کشیدن آن بود. اگرچه از نظر داستانی، این فیلم پیشرفتی برای فیلمساز است. اما به نظر می رسد هنوز باید منتظر فیلم خوب سیدی باشیم. کسی که ایده‌های تازه و جدید زیادی دارد – هم اقتباس‌شده و هم بدیع – اما هنوز نتوانسته آن‌ها را در بستر مناسب کنار هم بگذارد و به نتیجه قابل قبولی برسد.

نوعی به شدت دستکاری شده و تکراری که فیلمسازان در سال های اخیر در سینمای ایران به خصوص در فیلم کوتاه بیش از حد به آن توجه کرده اند و یکی از دلایل آن را می توان تقاضای توجه و جوایز جشنواره های بین المللی دانست. از نمونه های بارز این چند سال سینمای جهان می توان به موارد زیر اشاره کرد: جوکر (تاد فیلیپس، 2019) برجسته و از جمله نمونه های ایرانی فیلم کوتاه ایرانی است مثل بچه انسان (آرین وزیردفتی، 1397) و موناکو (آرمان خوانساریان، 2018). جالب اینجاست که دومی پس از نمایش اولی در بخش Sine Foundation جشنواره فیلم کن ایجاد شد.

در هیچ جای فیلم کوچکترین ردی از این دو شخصیت – که مروجین اصلی فیلم در حال ساخت هستند – نمی بینیم. یعنی رفتار، گفتار یا کرداری که آنها را به ما بشناساند و به شخصیت های مهم و معنادار برای ما تبدیل کند. این روند ادامه دارد تا اینکه در نهایت در سکانس هتل ناگهان با ابعادی از این دو شخصیت مواجه می شویم که هیچ زمینه و پرداختی دریافت نکرده اند و ارزشش را دارد. در آنجا کارگردان ناگهان تبدیل به هیولایی می شود که شکیب را تحقیر می کند و فکر می کند او خدای آن موجود است و ناگهان ندا نیز چهره ای را نشان می دهد که تا به حال ندیده است. علاوه بر این، چه قبل و چه بعد از این سکانس، این دو شخصیت انگار دود می کنند و در هوا محو می شوند و هیچ اثری از آنها در فیلم نمی بینیم.

بخوانید  Critique du film La fille tranquille retourner à la maison

دومین ویژگی برجسته ای که جنگ جهانی سوم را از فیلم های قبلی سیدی متمایز می کند، سیستم بصری فیلم است. از همان ابتدا مشخص است که این فیلم از نظر بصری با دیگر فیلم های سیدی متفاوت است. AT قورباغه (1398-99) با قاب هایی کاملاً تلطیف شده مواجه بودیم که همه چیز، از طراحی صحنه گرفته تا نوع حرکت دوربین و بازیگران، کاملاً چیدمان و تعریف شده بود. در فیلم های اولیه اش به عنوان آفریقا (2009) و 13 نیز با چنین نظراتی مواجه بوده ایم. پلان هایی با نماهای آشکار و ملایم برنامه ریزی شده اند که در آن حضور کارگردان و فیلمبردار را کاملاً احساس می کردیم.

محسن تنابنده در جنگ جهانی سوم

در فیلم سیدی با چنین ساختاری مواجه هستیم. قرار گرفتن شکیب (تنابنده) در موقعیتی که قبلاً برای آن آمادگی نداشت و رفتار بازیگران اصلی فیلم با او به تدریج او را در موقعیتی قرار می‌دهد که تاریکی درونی خود را آشکار کند و در نهایت غذا را برای بازیگران، برای همه مسموم کند. انتقام سختی بگیرید (در صحنه‌سازی که تا حدودی یادآور نقاشی «شام آخر» است). هر دو شخصیت هر دو فیلم از طبقات پایین جامعه هستند که از طبقات بالا انتقام می گیرند. البته این نوع سینما و این مضمون همیشه محور هومان سیدی بوده است. آفریقا، سیزده، مغزها… و قورباغه همه آنها راوی افرادی بودند که زندگی گذشته آنها باعث قیام برای آسیب رساندن یا انتقام گرفتن از محیط یا اطرافیانشان می شود که معمولاً در جایگاه بالاتری از آنها قرار دارند.

حضور آرین وزیردفتی در جمع فیلمنامه نویسان جنگ جهانی سوم همچنین کاملا ملموس است. پس فیلم سیدی را می توان نسخه طولانی تری از فیلم وزیر دفتر مذکور دانست. شباهت های ساختاری و کلی این دو فیلم غیر قابل انکار است. AT مثل بچه انسان، با دختر جوانی روبرو هستیم که برای نگهداری از یک پسر استخدام شده است. رخ دادن اتفاقات آن روز و رفتار پسر با پرستار، جنبه نادیده ای از پرستار را نمایان می کند و در نهایت با تصور موقعیتی انتقام او را از پسر می گیرد.