سیسو جان ویک در نقد فیلم جنگ جهانی دوم!

اگر کاریزما و مهارت آتامی کورپی، جان ویک ما را به یاد جان رمبو و فیلم می اندازد خون اول (اولین خون) گرفت. در اینجا نیز ما با یک قهرمان جنگی افسانه‌ای روبرو هستیم که وجود خسته‌اش از تأثیرات حضور در میدان‌های جنگ جهنمی عقب نمانده است. اگر جراحات رمبو واقعاً داخلی بود و او از PTSD رنج می برد، آتامی را به جز زخم های عمیق روی بدنش نمی شناختیم (و حدس بزنید با کدام شخصیت راحت تر همذات پنداری می کنید؟!). جراحاتی که در جریان “جنگ زمستانی” بین فنلاند و اتحاد جماهیر شوروی بر روس ها وارد شد و صدها کشته بر آنها وارد شد، باعث شد روس ها لقب “نامیرا” را به این جانباز ظالم بدهند.

سیسو هم از این قاعده مستثنی نیست و در جمله ای مثل حلق آویز شدن شخصیت اصلی، مثل این است که برای اغراق باورنکردنی به تماشاگر چشمکی می زند! اکثر موقعیت ها با این منطق سرگرم کننده خوب کار می کنند. اما برخی از قسمت‌های روایت فیلم (مانند عطامی که با یک تکه فلز در دست مقابل آتش نازی ایستاده، یا جایی که فرمانده نازی دستور می‌دهد سگ‌ها را در حالی که قهرمان در تیراندازی قرار دارد بفرستند)، ایده‌های فیلمساز برای شخصیت اصلی را از مرگ نجات دهید، آنها ضعیف به نظر می رسند. در چنین شرایطی به جای اینکه مثل یک پسر بچه از زیرکی قهرمان یا توانایی غیرمنتظره او در نجات از غیرممکن ترین موقعیت ها (به لطف آنچه فیلم «سیسو» یا اراده آهنین می نامد) شادی کنیم، اتفاقات بعدی را با احساس دنبال می کنیم. شبیه ناامیدی مهم نیست که وقتی قهرمان به نحوی از آن جان سالم به در می برد، چه تهدیدی وجود دارد – نه لزوماً به شایستگی خود؟

علاوه بر این، در سیسو می توان تأثیرات واضحی از مدل «مرد تنهای کم حرف» از فرنچایزهای اکشن معروف و برجسته مانند رمبو و جان ویک، یا اسپاگتی وسترن سرجیو لئونه را دیده اید. علاوه بر این، ارتش یک نفره که قهرمان جاودانه فیلم است، بدجنس یادآور فیلم Die Hard است و اشکال مختلفی که دشمنان تک بعدی قهرمان در طول فیلم روی زمین کشیده می شوند و خون آلود می شوند، دسته بندی فیلم «شکار نازی ها» را به ذهن متبادر می کند.

در طراحی همه چیز از انگیزه شخصیت اصلی گرفته تا عنوان فصل های مختلف داستان، اضافات «خسته کننده» حذف شده اند تا به قسمت های «باحال» داستان دست پیدا کنند!

بخوانید  تد لاسو بازیگر برای ایفای نقش کلیدی به Venom 3 پیوست

افسر نازی در کنار سربازانش در غبار و در مقابل تانک و کامیون در صحنه ای از فیلم سیسو به کارگردانی جلماری هالندر

AT سیسو می توان تأثیرات واضحی از مدل «مرد تنهای کم حرف» از فرنچایزهای اکشن معروف و برجسته مانند رمبو و جان ویکیا اسپاگتی وسترن سرجیو لئونه را دیده است

دلیل اصلی طبیعی/منطقی عدم دیالوگ در فیلم، تنهایی و انزوای قهرمان کاریزماتیک داستان است. باید گفت که بخش بزرگی از جذابیت است سیسو، برگرفته از تصویر مرد آلفا و عصبانیت مداوم در لبه انفجار شخصیت اصلی داستان، آتامی کورپی است. یکی دیگر از آن مردان بی نهایت حرفه ای و بسیار بی رحم که با این دنیای شلوغ و بازی های ساکنان حقیر آن تمام شده است، در آرامش خود می خزند و نمی خواهند بجنگند تا اینکه کسی پا به دم آنها بگذارد، تا زمانی که کسی “اولین خون” را بریزد. ! ابرانسان هایی که از یک سو به خاطر خویشتن داری نجیبشان تحسینشان می کنیم و از سوی دیگر نمی توانیم منتظر انفجار این مهار عمدی و غرش آتشفشان درونی شان باشیم!

بعلاوه، ایده هایی مانند آویزان کردن قهرمان با کلنگ (!) از هواپیمای سر به فلک کشیده را می توان با رضایت و گرمی خندید یا برای صحنه پایانی فیلم و طنز مناسب آن; اما در این غلبه اغراق کمیک در خلاصه اثر که در کنار صحنه های آغازین و واقع گرایی نسبی آنها قرار می دهیم، ناهمگونی و ناهماهنگی خاصی را تشخیص می دهیم. بر این اساس، با وجود مدت زمان کوتاه و سرگرمی زیاد کار، نمی توان از این واقعیت چشم پوشی کرد که سیسو در مقایسه با بهترین نمونه های هر یک از ژانرها و زیرژانرهایی که نام می برد، خلاقیت و انرژی کمتری دارد. این فیلمی است که از نظر توسعه شخصیت، لحن، طراحی موقعیتی بیش از حد و زبان بصری می توانست بسیار بهتر باشد. با این حال، یک بار تماشای آن چیزی نیست که همه پشیمان شوند.

اما برای توصیف سیسوهیچ صفتی بهتر از “سرگرم کننده” نیست. این فیلمی است که هرگز به یک شاهکار جدید دست پیدا نمی کند و عناصر سبک آن به اندازه کافی منسجم نیستند تا تجربه فوق العاده اش را پیاده کنند. اما او می تواند در تمام دقایقش مخاطب را با خود همراه کند. نوعی «ساده‌سازی» تقریباً با تمام عناصر فیلم در دستور کار جلماری هالندر فیلمساز قرار گرفته است و در آن شاهد تلاش آشکار برای هرس کردن موقعیت‌ها تا رسیدن به تنه‌ای هستیم که نمایانگر کیفیت سینمایی آن‌هاست. لذت در طراحی همه چیز، از انگیزه شخصیت اصلی (انتقاد از طلایی که از زمین استخراج کرده است) گرفته تا عناوین فصل های مختلف داستان، اضافات “خسته کننده” حذف شده اند تا راه را برای بخش های “باحال” داستان باز کنند. داستان. “تاریخ!

بخوانید  Xbox Series S افزایش قیمت دیگری در هند دارد

این رویکرد برای فیلم مزایا و معایبی دارد. دستاورد اصلی این است که ما در نهایت با یک تجربه عمدتاً “بصری” و کمتر قابل گزارش مواجه می شویم. سیسو یک فیلم فنلاندی است که با تصمیمی هوشمندانه به زبان انگلیسی ساخته شده است. اما بعید نیست که در اکثر دقایق تماشای فیلم این مشکل را کاملا فراموش کنیم و تنها پس از چند دقیقه که یکی از شخصیت ها دهان باز می کند به یاد بیاوریم که در این فیلم بومیان فنلاند و ارتش نازی با یک لهجه کلمات ضخیم و ساده، آنها به زبان انگلیسی صحبت می کنند! رئالیسم از پنجره بیرون انداخته شده است تا راه را برای درک و دسترسی به تجربه تماشا باز کند!

سیسو را می توان به عنوان یک فیلم استثماری، شبیه به آثار بی سر و تهیدست جریان اصلی سینمای آمریکا در دهه هشتاد در حال رشد دانست. اغراق در انتشار محتوای «ممنوعه» در این نوع سینما البته محدود به خشونت نیست. اما نمونه‌های اکشن این جریان، بیش از هر چیز دیگری، بر بهره‌برداری از جذابیت ظاهری صحنه‌های بسیار خشن و بسیار اغراق‌آمیز از انفجار اجساد و پاشیدن خون تکیه دارند. تا جایی که این زیاده روی در واقع به نوعی طنز درونی در این آثار تبدیل می شود. سازندگان و عموم مردم از حماقت کار آگاه هستند. اما آنها داوطلبانه تصمیم می گیرند با آن سرگرم شوند!

زبان سیسو، زبان “اعمال” و “تصاویر” است. این فیلمی است که بر تعلیق و وزن فیزیکی موقعیت هایش تکیه می کند تا تجربه ای جذاب خلق کند. البته در این راه بیش از حد بر نماهای آهسته و تاکید تئاتری تکیه می کند و زبان بصری آن فاقد بافت و جزئیات کافی برای به دام انداختن مخاطب در موقعیت های دشوار داستانی است. اما در مجموع نمی توان انکار کرد که فیلم بدون اغراق تنها با تکیه بر تصاویر و عینیت موقعیت ها در چند دقیقه تجربه شخصیت اصلی را برای مخاطب به ارمغان می آورد.

بخوانید  Halo Infinite Season 4 Infection Battle Pass Trailer

دو زن با لباس های پاره پاره در صحنه ای از فیلم سیسو به کارگردانی جلماری هالندر جلوی تانک راه می روند.

در بخش هایی از روایت فیلم، ایده های فیلمساز برای نجات شخصیت اصلی از خطر ضعیف به نظر می رسد.

فیلم سیسو این یک اکشن خونین غیرمنتظره سینمای فنلاند است که می توان آن را به طرفداران رمبو و جان ویک توصیه کرد. منتظر بررسی های یک گیمر باشید.

پیرمردی با لباس نظامی تیره که فرار می کند در صحنه ای از فیلم سیسو به کارگردانی جلماری هلندر برای لحظه ای روی زمین می افتد.

سیسو، فیلم ساده است. درست مثل هدف و آرزوی اصلی قهرمانش. یک کهنه سرباز فنلاندی تنها و منزوی، که در بحبوحه جنگ لاپلند و پایان جنگ جهانی دوم مشغول جست و جوی طلا است، بی خبر از نیروهای متخاصم نازی! طبیعتاً وقتی داستان خود را حول چنین شخصیتی می سازید، انتظارات و رویکرد مخاطب خود را تعیین می کنید. شما نمی توانید به تماشای فیلمی با این داستان بنشینید و انتظار یک تجربه سرگرم کننده و ساده را داشته باشید!

پیرمردی که در سکانسی از فیلم سیسو به کارگردانی جلماری هالندر پشت ماشین سوخته پناه گرفته است.

این شخصیت اسطوره‌ای، فیلم را به مسیری سوق می‌دهد که با پیشروی، اغراق‌آمیز شده است. بسیاری از جذابیت های فیلم های “ارتش یک نفره” بر اساس این سوال دراماتیک است که “قهرمان چگونه از این فاجعه جان سالم به در خواهد برد؟” در واقع در موقعیت های مختلف این فیلم ها، شانس و شرایط منطقی آنقدر در مقابل قهرمان بازی می کند که هیچ عددی نمی تواند پیروزی او را توجیه کند. فیلم های حساس به ژانر اما همیشه راهی برای تفریح ​​با این موقعیت های غیرمنطقی اما دیدنی پیدا می کنند.

این نام مستعار است سیسو همچنین یک جنبه جدید اضافه می کند. چون داستان فیلم در واقع یک افسانه و یک داستان اسطوره ای است. به جز اغراق های فراوان اثر، هلندر دو معیار برای انتقال این وزن اسطوره ای دارد. یکی صحنه بسیار بد و خنده دار درخواست قهرمان برای هویت پایگاه داده آلمان نازی (!); طی آن، «تحقیر» جذاب فیلم «فراموش کن و کار کن» به چیزی شبیه به یکی از آن بلاک باسترهای احمقانه تولید شده توسط برادران روسو تبدیل می شود! و دیگری از طریق حضور گروهی از دختران اسیر در فیلم است که علاوه بر بازخوانی ویژگی‌های زیرژانر «استثمار نازی‌ها» (یا نازی‌سازی) و اشاره‌های روشن به مدمکس: جاده خشم (Mad Max: Fury Road)، یکی از دختران را به راوی اسطوره مافوق بشری داستان تبدیل می کند.