به نحوه داستانگویی هر دو انیمیشن در قسمت قبلی اشاره بسیار کوتاهی کردیم و اجازه دهید این موضوع را با ریزبینی بیشتری بررسی کنیم. فصلهای آغازین The Simpsons نهتنها بینظیر بودند که برای مخاطب امروزی هم میتوانند جذابیت زیادی داشته باشند. طنز بسیار خاص با شخصیتهایی که شبیه به آنها در تلویزیون وجود نداشت باعث شد تا فصلهای ابتدایی این انیمیشن سریالی جایگاه بسیار بالایی در تاریخ این مدیوم سرگرمی داشته باشد. بااینحال حتی طرفداران خود سیمپسونها هم به این موضوع اشاره دارند که این سریال محبوب پس از وارد شدن به دهه دوم پخش خود کمی کلیشهای و تکراری شده بود و نمیتوانست خودش را با مخاطب روز همراه کند.
درباره کلیت داستان دو اثر و شوخیهای آنها در ادامه مقاله بهطور مفصل صحبت خواهیم کرد ولی درباره اینکه کدام سریال محتوای مهمتری را برای عرضه درنظر میگیرد باید تمام و کمال به انیمیشن سیمپسونها اشاره کنیم. بااینکه شاید برای علاقهمندان انیمیشنهای کمدی خیلی جذابیتی نداشته باشد ولی سیمسپونها تلاش میکنند در هر قسمت موضوع جدید و مهمی را به افراد مختلف جامعه به خصوص به افراد کمسنوسالتر آموزش دهند. البته این انیمیشنها خیلی برای کودکان مناسب نیستند ولی بههرحال هرجایی ممکن است کودکی بههردلیلی درحال تماشای آنها باشد.
پس از بررسی جنبههای مهم و مختلف هر دو سریال باید باز هم به مهمترین نکته این مقاله اشاره کنیم که لذت بردن از هرکدام از این دو سریال تنها و تنها به سلیقه شما برمیگردد. هیچکس نمیتواند بهطور قطع بگوید که کدام یک از این دو سریال ساخته بهتری است. هرکدام از آنها طرفداران زیادی دارند و مسیرهای متفاوتی را طی میکنند. شما بهعنوان مخاطب باید ببینید که با مسیر کدامیک از این دو سریال بیشتر موافق هستید و از شوخیها و داستان کدامیک بیشتر لذت میبرید.
دو المان مهم دیگر درباره شوخیهای این دو سریال که باید به آنها اشاره کنیم مربوط میشود به مخاطب هدف هرکدام از آنها و همچنین قابل پیشبینیبودن آنها. درباره تصادفی بودن و غیرقابلپیشبینی بودن شوخیهای فمیلی گای صحبت کردیم. شما در آغاز هر قسمت بههیچوجه نمیتوانید حدس بزنید در ادامه آن قسمت چه محتوایی تماشا خواهید کرد و با چه شوخیهایی طرف خواهید بود. موضوعی که کمابیش در سیمپسونها متفاوت است و در برخی از قسمتها میتوانیم حدس بزنیم که چه محتوایی در انتظارمان هستند.
یک نگاه کلی
موضوعی که در Family Guy برعکس آن عمل میشود و همین موضوع انتقادهای بسیار زیادی را به آنها وارد کرده است. بااینکه در توضیحات این سریال قید شده که افراد زیر ۱۵ سال نباید این انیمیشن را تماشا کنند ولی افراد بسیاری اعتقاد دارند که ممکن است افراد زیر این سن هم به هر دلیلی این سریال را از تلویزیون تماشا کنند. همچنین در برخی از قسمتهای فمیلی گای این سریال بهطور جدی پیامهایی برخلاف باور جامعه را به زبان میآورد که بسیاری از خانوادهها سعی میکنند از آنها دوری کنند.
بههمیندلیل در این مقاله و به بهانه تولد شخصیت هومر سیمپسون، تصمیم گرفتیم تا این دو اثر بزرگ و محبوب را در بخشهای مختلفی درمقابل یکدیگر قرار دهیم و در انتهای مقاله ببینیم که آیا میتوانیم یکی از آنها را حداقل با اختلاف بسیار کمی نسبتبه دیگری برتر بدانیم؟ پس با ما همراه باشید تا ببینیم خانواده سیمپسون عملکرد بهتری داشته یا خانواده گریفین؟ ساخته مت گرینیگ با آن موجودات زرد رنگش محبوبتر بوده یا ساخته ست مکفارلن با آن موجودات رنگپریده با چشمهای دایرهای.
این موضوع زمانی پررنگتر میشود که شخصیتهای فرعی دو انیمیشن را کنار هم قرار میدهیم. هر دوی انیمیشنها یک شخصیت فرعی بهعنوان شهردار آن شهر دارند، هر دوی آنها یک دکتر احمق دارند، هر دوی آنها فردی را دارند که در یک فروشگاه کار میکند و این مثالها تمام نخواهند شد. چیزی که شخصیتهای فرعی فمیلی گای را از سیمپسونها جدا میکند، دقیقا همان المان عمق بیشتر شخصیتهای آن است.
بههمیندلیل سیمپسونها خیلی دست به عصاتر حرکت میکنند و موضوعات مهمتری را بهتصویر میکشند. درحالیکه فمیلی گای با موضوعات بسیار رادیکالتری شوخی میکند و غیرقابلپیشبینی بودن موضوعاتش تاثیرگذاری آن را تحت تاثیر قرار میدهد. همین موضوع بهخاطر اهمیت بسیار زیاد خود باعث شده تا انیمیشن The Simpsons برخلاف فمیلی گای به بخشی جدانشدنی از فرهنگ عامه آمریکا تبدیل شود و انیمیشنی لقب بگیرد که خانوادهها آن را کمی مناسبتر میدانند. باید به این موضوع هم اشاره کنیم که سیمپسونها بدون شک جملات ماندگار بسیار بیشتری را در خود جای دادهاند که توسط افراد زیادی در کشورهای مختلف استفاده میشوند.
شخصیت اصلی هر دوی این انیمیشنها پدری بهشمار میرود که بههیچوجه قادر نیست تصمیم درستی برای خودش و خانواده بگیرد و همسر او از کارهای خانه و نگهداری از بچهها کلافه شده است. سایر اعضای این خانواده را سه فرزند و یک حیوان خانگی شکل میدهند. شاید بتوانیم نخستین امتیاز را همینجا به فمیلی گای بدهیم چرا که حیوان خانگی آنها یعنی برایان شخصیتپردازی بسیار بیشتری نسبتبه حیوان خانگی خانواده سیمپسون دارد ولی درباره این موضوع در بخش بعدی بهطور مفصلتری صحبت خواهیم کرد.
در پایان قسمت دوم مقاله اگر سیمپسونها را کمی بالاتر از فمیلی گای قرار ندهیم باید آنها را درکنار هم و مساوی با هم قرار دهیم.
راستی یک موضوع بسیار مهم درباره داستانهای این دو سریال بهخصوص درباره سیمپسونها وجود دارد که گویا این سریال در سالهای گذشته آینده را پیشبینی کرده است. باور کنید بههماناندازهای که این جمله عجیب است بههماناندازه هم مسخره است. زمانیکه دو سریال بیش از ۱۰۰۰ قسمت در خود جای دادهاند و به معنای واقعی کلمه با هر چیزی در دنیا و با هر شخصی در دنیا شوخی کردهاند، طبیعی است که برخی از این شوخیها در آینده بهطور اتفاقی در زندگی واقعی رخ دهند. بازیهای رسانهای با این موضوعات برای رسانهها و مخاطبها بدون شک جذاب هستند ولی هیچوقت موضوعاتی مانند اینکه این سریالها آینده را پیشبینی کردهاند یا در رخ دادن این اتفاقات دخیل هستند را باور نکنید.
خب بعد از پایان این قسمت از لحاظ امتیازی همچنان میتوانیم این دو سریال را با یکدیگر برابر بدانیم.
از مقایسه کلی این دو انیمیشن نمیتوان نتیجه خوبی بهدست آورد ولی بااینحال برای اینکه بیشتر با حالوهوای آنها آشنا شوید و اگر آنها را فراموش کردید دوباره به خاطر آورید، این بخش میتواند به شما کمک کند. فمیلی گای همانطور که خود سازنده آن یعنی ست مکفارلن بارها به آن اشاره کرده است، از سیمپسونها الهامهای بسیار زیادی گرفته و شباهتهای بسیار زیادی را میتوانیم میان این دو انیمیشن پیدا کنیم. البته این موضوع بههیچوجه امتیازی منفی بهشمار نمیرود چراکه فمیلی گای با الهام از یکی از موفقترین سریالهای تاریخ تلویزیون ساخته شده است؛ زمانیکه فمیلی گای برای نخستین بار روی آنتن رفت سیمپسونها در دهمین سالگرد پخش نخستین قسمت خودشان قرار داشتند.
در طول زندگی بشریت مقایسههای زیادی وجود داشتهاند که هیچکس نمیتواند جواب قاطعی برای آنها پیدا کند؛ پلی استیشن در مجموع عملکرد بهتری داشته یا ایکس باکس کنسول بهتری بوده؟ مارادونا فوتبالیست بهتری قلمداد میشده یا پله؟ سوپرانوها سریال بهتری بوده یا بهتره با سال تماس بگیری؟ شرکت بیامدبلیو ماشینهای بهتری تولید کرده یا شرکت بنز؟ تمام این سؤالها و هزاران سؤال مشابه به این موضوعها همیشه وجود داشتهاند ولی با وجود تمامی نکات مثبت هرکدام از طرفین سؤالها، نمیتوانیم برای آنها جوابی قاطع پیدا کنیم.
حالا نوبت شما رسیده که به ما بگویید از میان سریالهای Family Guy و The Simpsons طرفدار کدام انیمیشن هستید و همچنین بهنظر شما کدام یک از سریالهای انیمیشنی تاریخ تلویزیون میتوانند درکنار این دو انیمیشن قرار بگیرند؟ نظرخودتان را با ما و سایر مخاطبان سایت یک گیمر به اشتراک بگذارید.
زمانیکه سیمپسونها روی آنتن رفتند بهدلیل وجود نداشتن آثاری شبیهبه خود خیلی سریع به قسمتی جدانشدنی از فرهنگ عامه آمریکا تبدیل شدند و در تمام شهرهای این کشور همه میدانستند افراد زرد رنگ کارتونی همان سیمپسونهای محبوب هستند. بااینحال فمیلی گای بههیچوجه از این امتیاز برخوردار نبود و علاوهبر شنیدن این موضوع که همیشه آن را بهعنوان «یک کپی از سیمپسونها» میشناختند باید تلاش میکرد تا شخصیتهای خودش را به محبوبیتی در حد شخصیتهای سیمپسون برساند؛ هدفی که رسیدن به آن را میتوان غیرممکن خواند. بههمیندلیل فمیلی گای مسیر دیگری را در پیش گرفت.
توضیحات این بخش بهخوبی میتواند نشان دهد که سیمپسونها پس از اتمام خود میراث بزرگتری را برجای خواهند گذاشت و درکنار محبوبیت دیوانهوار خودشان، در طول چند دهه تاثیرگذاری بهتر و بیشتری را روی چند نسل از انسانها برجای گذاشتهاند. این موضوع در فصل جوایز نیز بهطرز بسیار پررنگی خودش را نشان میدهد و اگر تعداد جوایز کسب شده توسط سیمپسونها را درکنار تعداد جوایز کسب شده توسط فمیلی گای قرار دهیم با مقایسهای خندهدار طرف خواهیم بود. سازندگان فمیلی گای در طول پخش این سریال در قسمتهای مختلفی از آن بارها و بارها به شوخی به این موضوع اشاره کردهاند که محبوبیت سیمپسونها باعث شده تا رایدهندگانِ جوایزِ مختلف، آنها را نادیده بگیرند که البته این شوخیها خیلی رنگوبوی واقعیت ندارند. برای بهتر متوجه شدن این موضوع پیشنهاد میکنیم قسمت نخست فصل شانزدهم سریال فمیلی گای را با دقت تماشا کنید.
جمعبندی پایانی
بااینکه در این مقاله سریال Family Guy را کمی و تنها کمی جلوتر از The Simpsons قرار دادیم و بنده بهعنوان طرفدار سریال فمیلی گای این سریال را بیشتر میپسندم ولی بههیچوجه نمیتوانیم منکر ماندگاری، تاثیرگذاری و محبوبیت وحشتناک سیمپسونها شویم. طرفداران هر سریال عقیده دارند که سریال مورد علاقه آنها اثر بهتری است ولی میتوانیم درکنار لذت بردن از اثر مورد علاقه خودمان به سایر آثار ساخته شده در مدیومهای مختلف هم احترام بگذاریم و برای آنها ارزش بالایی قائل باشیم.
بااینحال باید به این موضوع هم اشاره کنیم که محبوبیت شخصیتهای انیمیشن The Simpsons بههیچوجه قابل مقایسه با محبوبیت شخصیتهای انیمیشن Family Guy نیست. بدون شک شخصیتهای خانواده سیمپسون در نقاط بسیار بیشتری در دنیا شناختهشدهتر هستند ولی در مجموع از دید مخاطب امروزی (که بحث اصلی ما تلقی میشود) شخصیتهای سریال فمیلی گای قابل لمستر و پختهتر هستند. شخصیت مگ گریفین بهعنوان یکی از ۶ شخصیت اصلی سریال فمیلی گای که تمام شخصیتهای این جهان از او متنفر هستند را میتوانیم مثال خوبی بدانیم از عمق بیشتر شخصیتهای این انیمیشن؛ موضوعی که در سریال سیمپسونها دیده نمیشود.
استویی گریفین: «من خیلی دوست دارم بمونم و باز هم حرف بزنیم ولی راستش خیلی آدم مزخرفی هستی»
طرز شوخی کردن هر دو سریال طرفداران بسیار زیادی در دنیا دارد ولی وقتی مخاطب عام و همگانی را درنظر میگیریم، شوخیهای فمیلی گای نهتنها سادهتر و سرراستتر بیان میشوند که متوجه شدن آنها آسانتر است. حتی برخی اوقات که سریال با افراد قدیمی شوخی میکند در همان لحظه توضیحی میدهد که افرادی که با آن موضوع یا فرد آشنایی ندارند بتوانند بهتر و سادهتر متوجه آن شوخی شوند.
همین توضیحات باعث شدهاند تا خانوادهها برای سپری کردن زمان خود در قالب یک خانواده پای تلویزیون بیشتر The Simpsons را بپسندند و بزرگسالانی که کودکی درکنار آنها حضور ندارد بیشتر به سمت فمیلی گای بروند. به عبارتی دیگر شوخیهای فمیلی گای بزرگسالانهتر از شوخیهای سیمپسونها بهشمار میرود و برخی از آنها حتی برای نوجوانهای ۱۶-۱۷ ساله هم مناسب نیستند. این مقایسه و این توضیحات نمیتوانند مشخص کنند که در زمینه شوخیهای موجود در این سریالها کدام اثر بهتر عمل میکند. هرکدام از آنها مسیر خاص خودشان و طرفداران خودشان را دارند. تنها موضوعی که میتواند برتری یکی از آنها را تضمین کند سلیقه مخاطب تلقی میشود که از مسیر شوخیهای کدام سریال بیشتر لذت میبرد.
۳- داستان
اگر هردوی این انیمیشنها را بهطور تمام و کمال تماشا کرده باشید احتمالا با من موافق هستید که شخصیتهای انیمیشن سیمپسونها بهتنهایی نمیتوانند جذابیت یک قسمت را به دوش بکشند و درکنار هم آن اثر کلی و محبوب را شکل میدهند. درحالیکه شخصیتهای فمیلی گای شاید به خاطر پرداخت بهتر و عمق شخصیتی بیشتر خود از عهده این مهم راحتتر برخواهند آمد؛ مانند اپیزودی که استووی به یک دکتر روانشناس مراجعه میکند و در تمام اپیزود تنها و تنها حرفهای او را میشنویم. این موقعیت را اگر برای شخصیت بارت سیمپسون درنظر بگیریم احتمالا میتوانیم به این نتیجه برسیم که آن اپیزود خیلی جذابیت زیادی نخواهد داشت.
همچنین این شباهتها را باید درباره شخصیتهای فرعی هرکدام از این انیمیشنها و البته برای شهری که در آن زندگی میکنند هم صادق بدانیم. اگرچه این شباهتها را میتوانیم بازهم ادامه دهیم ولی هدف این مقاله نوشتن شباهتهای این دو سریال نیست بلکه قصد دارد نکات قوت هرکدام از آنها درمقابل یکدیگر قرار دهد. پس اجازه دهید به قسمتها مهمتر ماجرا برسیم.
۲- تاثیرگذاری و میراث باقیمانده پس از اتمام
یکی دیگر از همین دست سؤالها را میتوانیم درباره دو تا از قدیمیترین و محبوبترین انیمیشنهای سریالی تاریخ بپرسیم که دست برقضا هردوی آنها از شبکه فاکس روی آنتن میروند. انیمیشن Family Guy درمقابل انیمیشن The Simpsons که روی هم رفته بیش از ۱۰۰۰ قسمت از آنها در دسترس علاقهمندان انیمیشنهای سریالی قرار گرفته است. هرکدام از این انیمیشنها نهتنها در سراسر جهان که در کشور خودمان هم طرفداران زیادی دارند و بدون شک هرکدام از طرفداران این دو سریال معتقد هستند که اثر مورد علاقه آنها نسبتبه دیگری برتری قاطعی دارد ولی راستش را بخواهید این برتری هیچوقت قاطع نیست. البته درکنار این انیمیشنها آثار دیگری مانند South Park یا American Dad را هم میتوانیم قرار دهیم ولی محبوبیت آنها بههیچوجه به اندازه محبوبیت دو سریال مورد بحث ما نمیرسد.
همانطور که در قسمت قبلی اشاره کردیم فمیلی گای مسیری بسیار تصادفی را برای داستان و شوخیهای خودش طی میکند. درحالیکه سیمپسونها از شوخیهای زیرکانه و حسابشدهتری استفاده میکند فمیلی گای شوخیهای خودش را به سمتی میبرد که بیشتر اعضای جامعه به خوبی با آنها آشنایی داشته باشند. برای مثال بسیاری از شوخیهای هر دو سریال برای ما ایرانیها که فرهنگ عامه آمریکا و شخصیتهای معروف آنها را به خوبی نمیشناسیم، شاید هیچ معنایی نداشته باشد ولی تعداد این شوخیها در فمیلی گای بسیار کمتر است. چراکه با افرادی که افراد زیادی در دنیا آنها را میشناسند شوخی میکند و از طرفی شوخیهای The Simpsons زیرکانهتر و دارای سطحهای بیشتری هستند.
پیتر گریفین: «ما یک جوری رفتار میکنیم انگار هیچی رو مثل سیمپسونها انجام ندادیم ولی ما خیلی چیزها رو مثل اونا انجام دادیم».
۱- شخصیتها
از طرف دیگر سریال Family Guy با تکیه بر داستانهای کاملا تصادفی خودش و شوخی با موضوعات رادیکال و بحثهای داغ موجود در جامعه خودش را به روز نگه میدارد. شوخیهایی مانند شوخی با افراد رنگینپوست، جنبشهای حقوق زنان و حتی شوخیهای رادیکال با شخص رئیس جمهور که همگی از تیغ تیز فمیلی گای عبور کردند. هر دوی این مسیرها علاقهمندان خاص خودشان را دارند ولی از آنجایی که از نگاه مخاطب امروزی به این دو سریال نگاه میکنیم میتوانیم حدس بزنیم که فمیلی گای روش موفقتری را در پیش گرفته است. بااینحال اصلا و ابدا نمیتوانیم منکر تاثیرگذاری بسیار زیاد داستانهای مهم سیمپسونها در جوامع مختلف باشیم.
۴- شوخیها
پس از پایان این بخش از نگاه یک مخاطب امروزی که بیشتر از ۱۵ سال سن دارد میتوانیم فمیلی گای را کمی جلوتر از سیمپسونها قرار دهیم.
پیتر گریفین: «فکر کنم این رو متوجه شدیم که مهم نیست کی هستیم یا از کجا اومدیم، درکل زندگی خیلی چیز مزخرفیه»
خب پس از پایان نخستین قسمت این مقاله میتوانیم بگوییم که تا اینجا سریال فمیلی گای کمی از سیمپسونها جلوتر است.
باز هم باید به این موضوع اشاره کنم که هیچکدام از این نکات لزوما نکته منفی بهشمار نمیروند و تنها برای مقایسه این دو اثر در چشم مخاطب امروزی بیان میشوند. بههمیندلیل اگر کارکرد کلی سیمپسونها به این اندازه محبوب میشود بدون شک دلیل مهمی پشت آن قرار گرفته است. پختگی شخصیتهای فمیلی گای احتمالا بهخاطر پیشرفت فیلمنامهنویسی و استفاده از تجربههای افراد قبلی این صنعت جلوتر از سیمپسونها قرار میگیرد و ست مکفارلن با الهام از آن توانسته شخصیتهای عمیقتری را برای اثر خودش خلق کند.
همچنین بهشدت پیشنهاد میکنیم نخستین قسمت فصل سیزدهم سریال فمیلی گای را تماشا کنید تا این مقایسه برای شما بیشتر قابل لمس شود. در این قسمت شخصیتهای سریال فمیلی گای به خانه خانواده سیمپسون میروند و با قسمتی طرف هستیم که قصد دارد بهطور جدی این دو سریال را با یکدیگر مقایسه کند. البته هم در این قسمت هم در چند قسمت دیگر از سریال، سازندگان فمیلی گای اشاره میکنند که این سریال با الهامهای زیادی از روی سیمپسونها ساخته شده است.
- حقایق جالب سریال Family Guy
- حقایق جالب سریال !American Dad
بارت سیمپسون: «من این کارو نکردم، نمیتونی ثابت کنی من این کارو کردم، وقتی این کارو میکردم هیچکس منو ندید، نمیتونی ثابتش کنی»
در انتها بار دیگر این را بگوییم که لذت بردن از هرکدام از این سریالها تنها و تنها به سلیقه شما بستگی دارد و انتخاب از میان این دو سریال هیچوقت انتخاب اشتباهی نخواهد بود. میتوانیم از تکتک شخصیتهای هر دو سریال لذت ببریم و با آنها از ته دل بخندیم. میتوانیم ساعتها و ساعتها مشغول تماشای آنها باشیم و از آنها خسته نشویم و خلاصه اینکه میتوانیم با آنها زندگی کنیم.
این مشکل نهتنها در سیمپسونها که در تمام سریالهای بلند تلویزیون از جمله خود Family Guy نیز دیده میشود که پس از رسیدن به فصلهای دهم تا پانزدهم مقداری از جذابیت خودشان را از دست میدهند. موضوع مهم جایی بهشمار میرود که هر اثر برای مواجهه با این مشکل چه راهی را پیش میگیرد. بسیاری از افرادی که در دهه ۹۰ میلادی به سیمپسونها علاقه پیدا کردند بهخاطر همان داستانهای مهم و تاثیرگذارش از آن لذت میبردند و درکنار این داستانهای مهم طنز بهجای موجود در قسمتهای ابتدایی جذابیت این سریال را بیشتر کرده بود. این افراد که امروز سن بیشتری پیدا کردهاند اعتقاد دارند سیمپسونها همان مسیر ابتدایی خودش را طی میکند و دیگر نهتنها برای آنها جذاب نیست که مخاطبهای نوجوان و جوان امروزی هم علاقه زیادی به اینگونه محتوا ندارند.
اگر این مقاله را براساس نظر شخصی خودم مینوشتم امتیاز این قسمت را تنها بهخاطر شخصیت استووی گریفین به سریال فمیلی گای میدادم ولی قطعا خبری از اینگونه حرفهای بیمنطق نیست و باید خیلی منطقیتر و با دید بازتری نگاه کرد تا در انتها و با نشان دادن دلایل قانعکننده همراهبا هم این امتیاز را به فمیلی گای بدهیم.
البته المانی که شاید بتواند امتیاز برتری را برای فمیلی گای به ارمغان بیاورد میتواند المان ریسکپذیری بسیار بیشتر شوخیهای این سریال تلقی شود. فمیلی گای با هر شخص، با هر سازمان، هر کشور، هر فرهنگ، هر موضوع و حتی با سازندگان خودش به رادیکالترین شکل ممکن شوخی میکند و هیچ ترسی از این موضوع ندارد؛ پس طبیعی است که The Simpsons هم از شوخیهای فمیلی گای در امان نباشد. با اینکه این موضوع شکایتهای حقوقی زیادی را برای آنها در پی داشته ولی همچنان در این مسیر پیش میروند و با استناد به قانون آزادی بیان میتوانند این ریسکپذیری را ادامه دهند. همین المان ریسکپذیری فمیلی گای المانی است که خیلی کم آن را در سیمپسونها میبینیم؛ المانی که برای خیلی از طرفداران سریال فمیلی گای از جمله خود من یکی از مهمترین دلایل جذابیت و موفقیت آن بوده است.
درباره مخاطب هدف شوخیهای هر کدام از این سریالها نظرهای متفاوتی وجود دارد. برای مثال همانطور که پیشتر توضیح دادیم سریال The Simpsons قصد دارد موضوعات مهمی را بهتصویر بکشد و از آن طریق پیامهای مهمی را به مخاطبش منتقل کند. درکنار این موضوع کمابیش شوخیهای بزرگسالانه هم در این سریال جای دارند ولی قسمت زیادی از سریال به آنها اختصاص پیدا نکرده است. چراکه سازندگان این سریال اعتقاد دارند محتوا و پیامهای موجود در سریال باید برای افراد کمسنوسالتری که به هر دلیلی درحال تماشای سریال هستند، مناسب باشند.
شاید میتوانستیم درباره این مورد در انتهای مقاله صحبت کنیم ولی بهخاطر اهمیت بالای آن بهخصوص درمیان افراد یک جامعه بهخصوص جامعه افراد کشور آمریکا تصمیم گرفتیم در دومین مورد مقاله به سراغ آن برویم. اول ببینیم منظورمان از تاثیرگذاری چیست؟ تاثیرگذاری یک فیلم یا سریال هم میتواند جنبه مثبت داشته باشد هم میتواند جنبه مخرب داشته باشد که اینجا کاری به تاثیرگذاری مخرب این آثار نداریم؛ کماکه تقریبا تمام آثار محبوب در تمام مدیومهای سرگرمی آثار مخرب زیادی را روی افراد مختلف برجای میگذارند.
تحریریه مجله بازی یک گیمر