شکستهایی در زمان
چراکه ماهیت قانون دوم ترمودینامیک اساسا آماری است و چیزی برای اثبات ندارد. درست است که تا به حال جز در فیلمهای علمیتخیلی، هرگز سیستمی ندیدهایم که آن را نقض کند و درست است که برای اینکه در این آمار به مثال نقض بخوریم (مثلاً تمام مولکولهای اتاق بخواهند همزمان در یک گوشه از اتاق جمع شوند)، شاید لازم باشد تریلیونها سال از عمر جهان هستی بگذرد، اما اینکه بخواهیم موضوعی بنیادی چون پیکان زمان را بر یک فرایند آماری منطبق کنیم، به مذاق فیزیکدانان خوش نمیآید.
دو شخص را که دوقلوی همسان هستند، در نظر بگیرید و به آنها ساعتهای یکسانی بدهید. شخص a تصمیم میگیرد با سرعتی نزدیک به سرعت نور در فضا حرکت کند و این در حالی است که شخص b قصد سفر به جایی ندارد و در خانه میماند. این دو شخص میتوانند وضعیت ساعتهای خود را مشاهده کنند. شخص b که در خانه مانده است، مشاهده میکند که ساعت شخص a به دلیل سفر با سرعت بسیار بالا و پدیدهی اتساع زمان، کندتر میگذرد. شخص b نتیجه میگیرد که زمان برای شخص a کندتر گذشته است، پس باید شخص a جوانتر باشد. اکنون وضعیت را از دید شخص a مورد بررسی قرار دهیم. میدانیم که اتساع زمان به حرکت نسبی جرم بستگی دارد؛ یعنی شخص a مشاهده میکند که ساعت شخص b آهستهتر حرکت میکند و نتیجه میگیرد که شخص b جوانتر است. حال شخص a به خانه باز میگردد. این دوقلوهای همسان چه وضعیتی را مشاهده میکنند؟ مطمئناً دیدگاه هر دو نمیتواند همزمان درست باشد و فقط یکی از آنها جوانتر مانده درحالیکه دیگری پیرتر شده است. اما کدام؟
اما شاید اصلاً چیزی بهعنوان زمان وجود ندارد! شاید زمان تنها ساختهی خودآگاه انسان است تا به کمک آن ورودیهای ادراکمان را سروسامان بدهیم و مرتب کنیم. شاید داریم سعی میکنیم مفهومی عمیق و بنیادینی را به جهانی تحمیل کنیم که اصلاً زمان برایش اهمیتی ندارد و کل این بحث از اساس بیفایده است.
تا جایی که ما خبر داریم، فیزیک بنیادی هیچ اهمیتی به زمان نمیدهد، انگار برایش زمان تعریف نشده است. بااینحال، ما داریم جریان زمان را از گذشته به آینده تجربه میکنیم و گذر زمان برایمان به اندازه سفید شدن موها و چروکهای صورت واقعی و قابللمس است؛ در نتیجه، برای حل مشکل سفر در زمان فیزیک بنیادی به کارمان نمیآید و باید وارد حوزه دیگری در فیزیک شد؛ حوزهای به نام مکانیک آماری و مبحث شیرین آنتروپی.
آنتروپی ؛ اتاقت را تمیز کن!
یک سؤال؛ به چند روش میتوانیم اتاق خوابی کاملاً مرتب و منظم داشته باشیم؟ فقط یکی. همهی لباسها باید مرتب تاشده و درون کشو قرار بگیرند. حتی یک ذره گرد و خاک هم نباید روی میز و کمد باشد. ملافهها باید صاف و مرتب باشند. همه چیز باید سر جای خود باشد. اگر بخواهید اتاقتان را مرتب کنید، جز این راه دیگری ندارید.
خلاصه بگوییم: برای ذرات، گذشته و آینده مفهومی ندارد و خبری از پیکان زمانی نیست که فقط در جهت رو به جلو در حرکت باشد. برای این موضوع میتوان مثالی در مقیاس بزرگتر هم آورد. مثلاً من برای شما ویدئویی پخش میکنم که به نظر میرسد در آن سیبی از دستم به هوا میرود؛ اما از کجا معلوم من فیلم را بهطور معکوس برای شما پخش نکردهام و در واقعیت داشتم سیب را که به هوا پرتاب شده بود، میگرفتم؟ فکر نمیکنم بتوانید تفاوت این دو را در ویدئو تشخیص دهید و این ناتوانی به تشخیص حرکت به جلو یا عقب یعنی بیاهمیت بودن گذشته و آینده.
نسبیت خاص: سفر به آینده ؛ نسبیت عام: سفر به گذشته
وقتی که آلبرت اینشتین در سال ۱۹۰۵ نظریه نسبیت خاص را مطرح کرد، یکی از شگفتانگیزترین مفاهیمش این بود که هر جسم دارای جرمی در جهان باید در زمان سفر کند. مفهوم شگفتانگیز دیگر این بود که برای فوتون، یا کلا هر ذرهی بدون جرمی، زمان کاملاً بیمعنی است؛ چراکه در لحظهای که یک فوتون ساطع میشود تا لحظهای که به جسمی برخورد میکند، تنها ناظران جرم از جمله ما انسانها میتوانیم گذر زمان را مشاهده کنیم. اما از دید فوتون، کل جهان هستی که در مسیر حرکت آن قرار دارد، در یک نقطهی واحد جمع میشود و تابش و جذب فوتون هر دو همزمان و بهصورت آنی اتفاق میافتد.
بگذارید همین ابتدا بگوییم که ما کاملاً هم در مورد زمان بیاطلاع نیستیم. مثلاً میدانیم که بُعد زمان در سه بُعد دیگر فضا در هم تنیده شده و تاروپود چهاربُعدی جهان هستی را تشکیل میدهد. این را هم میدانیم که گذر زمان نسبی است و بسته به اینکه چارچوب مرجعمان چیست، میتوانیم خیلی آهسته و آرام به آینده سفر کنیم و برای این کار لازم است یا به سرعت نور نزدیک شویم یا به یک سیاهچاله؛ اما خب، محقق نشدن این دو مورد به خاطر محدودیتهای مهندسی است، نه قوانین فیزیک.
آیا سفر در زمان ممکن است؟
نظریه نسبیت عام درواقع ماجرای خمیدگی و چگونگی حرکت اجرام در فضازمان است
یک ضربالمثل ایرانی معروف است که میگوید «آب ریخته، جمعشدنی نیست.» گمان نمیکنم کسی بخواهد منطق این جمله را زیر سؤال ببرد، اما آیا تابهحال از خود پرسیدهاید چرا آبی که به این راحتی از لیوان روی زمین میریزد، به همان راحتی دوباره به داخل لیوان برنمیگردد؟ اگر از ریختن آب روی زمین فیلم گرفته باشیم، میتوانیم با معکوس کردن پخش ویدئو، برگشتن آب به داخل لیوان را تماشا کنیم؛ انگار زمان به عقب برگشته است. اما در دنیای واقعی و با وجود تلاشهای بیشمار در طول تاریخ، متأسفانه پدیدهی سفر در زمان هنوز نتوانسته است از قلمرو داستانهای علمیتخیلی خارج شود.
آرتور استنلی ادینگتون مفهوم «پیکان زمان» را برای روبهجلو بودن همیشگی جریان زمان مطرح کرد
برای آنکه بتوانیم در زمان سفر کنیم، لازم است شرایطی ایجاد شود تا گذر تک تک ثانیهها را احساس نکنیم. براساس فرضیهها، برای سفر به آینده یا گذشته باید نسبت به نرخ فعلی گذر زمان یکی از سه حالت زیر را داشته باشیم:
- سریعتر از نرخ فعلی گذر زمان حرکت کنیم: با انجام این کار، میتوانیم به آینده سفر کنیم، درحالیکه در سن فعلی خود هستیم.
- آهستهتر از نرخ فعلی گذر زمان حرکت کنیم: در این صورت میتوانیم در یک بازه زمانی مشخص، نسبت به دیگر افراد کارهای بیشتری انجام دهیم.
- آنقدر آهسته حرکت کنیم که زمان برای ما منفی شود: با انجام این کار، به گذشته سفر میکنیم و شاید بتوانیم با انجام کارهایی در گذشته، در وضعیت موجود تغییر ایجاد کنیم.
برای این کار هم باید نوعی «منحنی زمانی بسته» (CTC) را پیدا کنیم. منظور از «منحنی» راهی است در میان فضا و زمان. «زمانی» یعنی خبری از تقلب و جرزنی نیست و در هیچ مقطعی از این آزمایش اجازه نداریم از سرعت نور پیشی بگیریم. «بسته» هم به این معنی است که منحنی در همان نقطهای که شروع شده، به پایان میرسد و در واقع سر و ته آن یکی است. اینطور تصور کنید که در حال حرکت در یک مسیر هستید، همیشه رو به جلو و هیچ وقت سرعتتان از نور بیشتر نمیشود؛ اما در پایان سفر، دوباره به نقطه شروع یا همان گذشته خود برمیگردید، انگار که نه در یک مسیر مستقیم، بلکه حول یک منحنی حرکت کردهاید.
اینشتین، صورت پارادوکس دوقلوها را اینگونه بیان میکند:
یا شاید نه، بفهمیم که تمام این تلاشها بیفایده است و بتوانیم بین گذر زمان و افزایش آنتروپی چنان پیوند علمی محکمی پیدا کنیم که ما را از ادامه تلاش برای ساخت ماشین زمان بازدارد. شاید بتوانیم در آینده به سرنخی در فیزیک دست پیدا کنیم که در آن پیکان زمان به خوبی توضیح داده شده باشد و سرانجام برای این سؤال که چرا سفر در زمان ممنوع است، پاسخ قانعکنندهای پیدا کنیم.
تمام این بحثها واقعاً در محافل فیلسوفانه مطرح میشود. اما بیایید ببینیم فیزیک دربارهی سفر به گذشته چه نظری دارد. به هر حال، اگر بتوانیم حتی شده روی کاغذ ماشین زمان بسازیم، آن وقت میتوانیم مسیر کل دنیا را به آن شکلی که دوست داریم، تغییر بدهیم؛ یا نهایتا سهام اپل را زمانی که هر سهم آن فقط ۲۲ دلار ارزش داشت، بخریم و الان در پول غلت بزنیم. ارزشش را دارد، مگر نه؟
سفر به گذشته با منحنی زمانی بسته
با این اوصاف، سفر به آینده از نظر فیزیکی ممکن و اثباتشده است، اما مشکل محدودیتهای مهندسی است؛ تا زمانیکه نتوانیم به سرعت نور نزدیک شویم، نمیتوانیم به آینده سفر کنیم. اما سفر به گذشته داستان کاملاً متفاوتی است. درحالیکه نسبیت خاص یا بهعبارتی، درک رابطهی بین فضا و زمان در سادهترین حالت ممکن برای رفتن به آینده کافی است، برای بازگشت به گذشته لازم است سراغ نسبیت عام برویم؛ یعنی رابطهی بین فضازمان با ماده و انرژی. در این حالت، فضا و زمان در هم تنیده شدهاند و ما آنها را جدا از هم در نظر نمیگیریم؛ ماده و انرژی نیز عواملی هستند که باعث خمیده شدن و ایجاد تغییرات در تاروپود فضازمان میشوند. در ادامه به شما خواهیم گفت چرا سفر به گذشته به نظر غیرممکن میرسد و چرا دانشمندان کماکان از یافتن راهی برای تحقق این آرزو دست نکشیدهاند.
راحت باش؛ پدربزرگت را بکُش
اما همین ندانستهها است که بحث سفر در زمان را اینقدر جذاب میکند. جواب این سؤال هرچه باشد، در این مسیر نکات جدیدی درباره فیزیک یاد میگیریم و از کجا معلوم؛ شاید یکی از این نکات سرانجام ما را به ساخت ماشین زمان هدایت کند!