سال گودمن یا جیمی مکگیل؟ جیمی مکگیل یا سال گودمن؟ کدامیک از این شخصیتها در نبرد با دیگری پیروز خواهد شد؟ خب جواب این سؤال را میدانیم ولی چگونگی آن را خیر. خالقان سریال Better Call Saul ثابت میکنند میتوان یک اثر ماندگار را خلق کرد و باوجود اطلاع مخاطب از پایان آن، این اثر را به یکی از بهترین سریالهای تلویزیونی تبدیل کرد. بتر کال سال به بهترین شکل ممکن ثابت میکند که نقطه پایانی مهم نیست بلکه مسیر رسیدن به آن مهم است. سریالی که در خیلی از جنبههای خود میتواند روی دست سریال بریکینگ بد بلند شود و حتی از آن بهتر باشد؛ حداقل برای من که اینگونه است.
سال گودمن که نام واقعی او جیمی مکگیل است با فارغالتحصیل شدن از یک مرکز آموزشی حقوق که سطح پایینی دارد، سعی میکند وارد بازی کلهگندهها شود و نامی برای خود دستوپا کند ولی از مسیر درست و قانونی رسیدن به چنین جایگاهی امکان ندارد و باید برخی اوقات میانبرهایی معمولا غیرقانونی را طی کند. سریال Better Call Saul که توسط همان سازندگان بریکینگ بد یعنی وینس گلیگان و پیتر گولد خلق شده، داستان تبدیل شدن جیمی مکگیل را به سال گودمنِ پرحاشیه نشان میدهد و این کار را به بهترین شکل ممکن انجام میدهد. نخستین قسمت این سریال در تاریخ ۸ فوریه ۲۰۱۵ (۱۹ بهمن ۱۳۹۳) از شبکه AMC پخش شد و مدتی قبل به پایان راه خود رسید.
به همین بهانه ما در این مقاله تصمیم گرفتیم علاوهبر بررسی نکات و حقایق جالب این سریال به رفرنسها و اشارههای آن به سریال بریکینگ بد و همچنین به بررسی استعارههای تصویری موجود در آن بپردازیم. پس این شما و این هم جالبترین نکات و حقایق جالب این سریال؛ حقایقی که شاید از آنها اطلاع نداشته باشید.
«توجه: مطالعه این مقاله قسمتهای مهمی از داستان سریال Better Call Saul را برای شما اسپویل خواهد کرد».
۱- داستان تولد Better Call Saul
داستان شکل گرفتن ایده ساخت سریال Better Call Saul واقعا داستان جالبی است. در زمان ساخت سریال Breaking Bad وینس گلیگان و دیگر نویسندههای آن سریال بهدنبال جملهای ماندگار برای شخصیت سال میگشتند که درنهایت جمله «بهتره با سال تماس بگیری» با موافقت همه آنها روبهرو شد. دراینمیان و در اتاق نویسندگان این سریال جوکهای زیادی درباره شخصیت سال گفته میشد. وینس گلیگان درباره این موضوع توضیحات جالبی داد و گفت: «در زمان ساخت بریکینگ بد من عاشق نوشتن دیالوگهای مربوطبه شخصیت سال بودم و بیراهه نیست اگر بگویم سال شخصیت مورد علاقه من در این سریال بهشمار میرود».
او در ادامه گفت: «زمانیکه بهدنبال یک جمله و عبارتی منحصربهفرد برای سال میگشتیم سایر نویسندگان به شوخی جملاتی را میگفتند و من هم در جواب آنها به شوخی گفتم خب هروقت که سریالی درباره سال ساختیم، میتوانیم از آن جملات استفاده کنیم. همین جمله که من به شوخی آن را بیان کردم باعث شد تا ایده ساخت یک اسپینآف درباره شخصیت سال در ذهن من شکل بگیرد و از همان موقع و از همان زمان ساخت فصلهای ابتدایی بریکینگ بد به فکر ساخت آن و جزییات داستانی چنین سریالی بودم. نکته جالبی که از آن لحظه متوجه شدم این است که مراقب باشید درباره چه موضوعی شوخی میکنید؛ بعضی اوقات شوخیها ممکن است به واقعیت بپیوندند».
جیمی: «من در تمام این سالها کار درست و قانونی رو انجام دادم ولی برام چه سودی داشته؟ هیچی!»
زمانیکه سریال بریکینگ بد به انتهای خود رسید و وینس گلیگان در فکر ساخت اسپین آف Better Call Saul بود، ایدههای بسیار زیادی را بررسی کرد. هرچه که باشد او قرار بود برای یکی از بهترین سریالهای تاریخ تلویزیون یک دنباله تهیه کند و این موضوع اصلا و ابدا کار سادهای تلقی نمیشد. در جلسات بسیاری که سازندگان سریال با یکدیگر داشتند ایدههایی مانند ساخت یک سریال کمدی یا ساخت یک سریال جنایی با لحظاتی بسیار دراماتیک مطرح شد ولی یکی از ایدهها از سایر آنها محتملتر بهنظر میرسید. ساخت یک سریال سیتکام. بله درست شنیدید، سریال سیتکام Better Call Saul. وینس گلیگان درابتدا با این ایده موافقت کرد، دلیل او برای این موضوع این بود که باب اودنکیرک تجربه زیادی در برنامههای کمدی و سیتکام داشت.
اودنکیرک در برنامههایی مانند Mr. Show and the Incredible و !Comedy Bang! Bang سابقه درخشانی داشت و بههمیندلیل گلیگان با ایده ساخت این سیتکام بسیار موافق بود. آنها برنامه زمانی پخش سریال را نیز قسمتهایی نیم ساعته اعلام کردند و گفته بودند که ساخت سریال با حضور تماشاگران در استودیو انجام خواهد شد. یک لحظه تصور کنید سریال Better Call Saul بهصورت سیتکام و با صدای خنده حاضرین در استودیو ساخته میشد؛ نه واقعا نیازی به تجسم کردن نیست.
پس از آن یکی از سازندگان سریال پیشنهاد داد تا این سریال در سبک جنایی ساخته و شخصیت سال گودمن هر هفته یک پرونده مهم را در دادگاه پیروز شود؛ یک ایده کاملا کلیشهای که اگر ساخته میشد مطمئنا به پایان خود نمیرسید. درنهایت ایده ساخت سریال در ژانر درام و کمدی (درامدی) با موافقیت همه سازندگان آن همراه شد. احتمالا تمام افرادی که مثل من عاشق این سریال هستند خدا را شکر میکنند که سریال همان اتمسفر و مسیر بریکینگ بد را ادامه داد و حتی از آن هم بهتر شد. اینگونه بود که بهترین تصمیم برای ساخت این سریال اتخاذ شد و نتیجه چیزی نبود به جز سریالی که همه ما تماشا کردیم و بینهایت از آن لذت بردیم.
۲- انتخاب اسم شخصیت سال گودمن
این مورد به قبل از مراحل ساخت سریال Breaking Bad مربوط میشود ولی بهاینخاطر که این توضیحات مربوطبه شخصیت سال گودمن است در مقاله بریکینگ بد به آن اشارهای نکردم و در این مقاله به توضیح آن خواهم پرداخت. وینس گلیگان قبل از انتخاب اسم سال گودمن بهدنبال یک نام برای آن شخصیت میگشت که یک نام دهن پرکن باشد و در ذهن موکلهای او بهراحتی باقی بماند. بههمیندلیل درابتدا برای این شخصیت نام سال گود (Saul Good) را انتخاب کرد که شبیه به شیوه گفتاری و محاورهای عبارتِ (It’s all good) است.
پس از این موضوع یکی دیگر از نویسندگان سریال بهجای کلمه گود کلمه گودمن را پیشنهاد داد که عبارت مذکور را به (It’s all good man) یا همان «همهچی ردیفه» تغییر میداد. وینس گلیگان و سایر نویسندگان و سازندگان سریال از این پیشنهاد بسیار استقبال کردند و اینگونه نام شخصیت سال گودمن انتخاب شد. گلیگان در مصاحبهای با اشاره به این موضوع گفت که آنها بسیار خوششانس بودند که نخستین اسمی که به ذهنشان رسید یعنی سال با کلمه کال هم قافیه بود و به این ترتیب هم نام مناسبی برای این شخصیت پیدا کردند و هم جمله جالبی برای او.
۳- داستان شخصیت چاک مکگیل
قبل از شروع توضیحات این مورد یک نکته جالب را بهتر است بدانید؛ مایکل مککین بازیگر نقش چاک توسط برایان کرانستون بازیگر نقش والتر وایت به وینس گلیگان معرفی شد و خب مگر میشود به نظر برایان کرانستون ایرادی وارد کرد؟ قطعا نه! تقریبا تمام افرادی که سریال بتر کال سال را تماشا کردهاند بههیچوجه از شخصیت چاک دل خوشی ندارند. برادر بزرگتر و تقریبا دیوانه جیمی که هرکاری میتوانست انجام میداد تا جلوی پیشرفت برادر خود را بگیرد. بااینحال باور کنید یا خیر بههیچوجه قرار نبود شخصیت چاک به آتناگونیست سریال تبدیل شد و حکم آدم بد داستان را داشته باشد. زمانیکه وینس گلیگان و سایر نویسندگان سریال درحال نوشتن فیلمنامه قسمت هفتم فصل نخست بودند، متوجه شدند که چاک پتانسیل زیادی برای تبدیل شدن به فرد شرور داستان را در خود و در روند داستانی خودش جای داده است.
گلیگان در همین رابطه توضیحات جالبی داد و گفت: «ایده تبدیل شدن چاک به آتاگونیست سریال یک تغییر لحظه آخری بهشمار میرود. در اواخر فیلمنامه فصل نخست بود که این ایده بهطور ناگهانی به ذهن من و سایر نویسندگان سریال رسید و از نتیجه این ایده هم قطعا بسیار راضی هستیم. موضوع مهمی که درباره ساخت سریالهای تلویزیونی عاشق آن هستم این است که شما میتوانید ایدههای بسیار جالب خود را در حین ساخت سریال اجرایی کنید. شما اگر خوششانس باشید و زمان کافی داشته باشید میتوانید حتی خط داستانی اصلی سریال را تغییر دهید و ایدههای جذاب خود را عملی کنید. خط داستانی شخصیت چاک مکگیل دقیقا حاصل همین ایدههای لحظه آخری بهشمار میرود».
۴- برکینگ بد و بتر کال سال
سریال Better Call Saul بهقدری باکیفیت و جذاب دنبال شد که در بسیاری از قسمتهای آن میتوانیم آن را بهتر از سریال اصلی یعنی Breaking Bad بدانیم ولی فراموش نکنید که این سریال درنهایت یک دنباله بهشمار میرود و بسیار طبیعی است که اشارههای زیادی از سریال اصلی را در آن ببینیم. بااینحال این اشارهها و رفرنسهای زیاد خیلی واضح بهکار نرفتهاند و نیازمند تماشای با دقتِ این دو سریال هستند. یکی از واضحترین رفرنسهای بتر کال سال به بریکینگ بد نوشیدنی معروف سریال است. نوشیدنیای که در قسمت نخست فصل دوم کیم و جیمی از آن استفاده میکنند دقیقا همان نوشیدنیای قلمداد میشود که در سریال بریکینگ بد شخصیت گاس فرینگ بهوسیله آن اعضای کارتل خوارز را مسموم میکند.
البته اشارههای این مدلی در سریال Better Call Saul زیاد هستند و در یک مورد نمیتوان به همه آنها اشاره کرد. از رفرنسهای این مدلی که عبور کنیم به چهرههای آشنا و حاضر در هر دو سریال میرسیم. تقریبا تمام شخصیتهای اصلی سریال را در سریال Breaking Bad نیز دیده بودیم ولی بااینوجود برخی از بازیگران این دو سریال نقشهای متفاوتی را در این دو برنامه تلویزیونی ایفا کردهاند. شاید مهمترین آنها شخصیت کارگذار بورسی باشد که در همان قسمت نخست فصل دوم کیم و جیم او را گول میزنند و جلوی او نقش بازی میکنند. این شخصیت درواقع همان شخصیت کِن بهشمار میرود که در سریال Breaking Bad و در قسمت چهارم فصل نخست با او آشنا شدیم.
یکی دیگر از اشارههای مهم این سریال در سریال بریکینگ بد به آینده شخصیت جیمی مکگیل یا همان سال گودمن مربوط میشود. اگر از طرفداران سرسخت بریکینگ بد باشید حتما در خاطرتان است زمانیکه سال گودمن هویت خودش را از بین برد و آماده فرار از آلبوکرکی شد پیش خودش به بهترین سناریو ممکن اشاره میکند. او در آن سکانس میگوید که در بهترین حالت ممکن من در آینده یکی از شعبههای Cinnabon را در نبراسکا مدیریت خواهم کرد. در ابتدای هر فصل و تصاویری که ما از آینده سال گودمن با نام جن میبینیم، زندگی او دقیقا همان شکلی پیش میرود که او در سریال بریکینگ بد به آن اشاره کرده بود.
رفرنس دیگری که میان این دو سریال وجود دارد به زانوی جیمی ربط دارد. در اپیزودهایی از هر دو سریال شخصیت سال با صدایی بلند فریاد میزند که زانوی او درد میکند و مشکل دارد. خب ما میدانیم که این موضوع در بریکینگ بد هیچ دلیلی نداشته ولی زمانیکه در بتر کال سال با پیشزمینه داستانی جیمی مواجه میشویم، میبینیم که درد زانوی او به دوران نوجوانیاش در شیکاگو مربوط میشود. همانطور که میدانید او در آن دوران لقب جیمی لغزنده را داشته و کارهای زیادی را روی یخ انجام میداده و بههمیندلیل زانوی او قطعا دچار مشکلات زیادی شده است.
یکی دیگر از اشارههای Better Call Saul به نخستین دیدار والتر وایت و جسی پینکمن با سال گودمن تعلق دارد. در اولین دیدار آنها دستهای سال از پشت بسته شده بودند و او خطاب به آن دو نفر گفت که میتواند به آنها کمک کند. بههمیندلیل سال از والتر و جسی درخواست کرد که هرکدام از آنها یک دلار درون جیب او بگذارند تا او رسما به وکیل آنها تبدیل شود و حق و حقوق موکلین خود را رعایت کند. سال گودمن این حرکت را احتمالا از کیم آموخته؛ کیم زمانیکه متوجه شد سال (در آن زمان جیمی مکگیل) در دادگاه به مشکل خورده از او خواست تا یک دلار به او بدهد تا رسما موکل او لقب بگیرد و سال هم پس از سالها از همین حرکت درمقابل والتر و جسی استفاده کرد.
مایکل: «تو دقیقا میدونی چه اتفاقی افتاده، سؤال اصلی اینه که میتونی باهاش کنار بیای یا نه؟»
آخرین رفرنسی که در این مورد به توضیح آن خواهیم پرداخت به یکی از مکانهای مشترک در این دو سریال مربوط میشود. رستورانی که شخصیت جیمی مکگیل در ابتدای سریال با موکلهای احتمالی خود یعنی خانواده کِتِلمن که پول زیادی را دزدیده بودند، روبهرو شد را یادتان است؟ این رستوران در نگاه اول شاید یک لوکیشن ساده بهنظر برسد ولی زمانیکه از وینس گلیگان صحبت میکنیم، هیچ چیز بیدلیل نیست. این رستوران دقیقا همان رستورانی بهشمار میرود که شخصیت جسی پینکمن در فصل چهارم سریال Breaking Bad یک ملاقات موذبکننده با شخصیت مایکل داشت. ملاقات جیمی با خانواده کتلمن هم میتواند چنین ملاقات موذبکنندهای تلقی شود.
بهطور خلاصه وصل کردن داستانهای این دو سریال بدون شک بسیار لذتبخش است. اگر شما هم از رفرنسها، اشارهها، بازیگران و مکانهای مشترک بین دو سریال آگاه هستید حتما آنها را با ما به اشتراک بگذارید همچنین میتوانید برای مطالعه ایستراگهای بیشتر از سریال بریکینگ بد در سریال بتر کال سال به این لینک سر بزنید.
۵- رنگشناسی در صحنههای مختلف سریال
وینس گلیگان و پیتر گولد در سریال بریکینگ بد بهطرز استادانهای نشان دادند که چقدر در اجرای جزییات خِبره هستند. آنها برای آن سریال از یک سری کدهای رنگی استفاده میکردند که نمونه پختهترِ آن را میتوانیم به وضوح در Better Call Saul نیز ببینیم. این جزییات که هرکدام مفهوم جداگانهای دارند بسیار تحسینبرانگیز و جالب بهتصویر کشیده شدهاند. حالا به توضیحات اصلی این مورد برسیم. در سریال Better Call Saul یک سری کدهای رنگی خاص وجود دارد که اطلاع داشتن از آنها کمک شایانی به خط داستانی، اهداف و افکار سازندگان سریال در آن لحظه بهخصوص میکند.
طبق توضیحات پیتر گولد، رنگ قرمز و درکل رنگهای گرم برای نشان دادن لحظات مهم و پرتنش سریال استفاده شدهاند و همچنین این رنگها برای بهتصویر کشیدن افراد گناهکار یا بهاصطلاح آدم بدهای داستان بهکار گرفته میشوند. بههمیندلیل وکیلهای حاضر در سریال غالبا رنگهایی سرد به تن میکنند. کل داستان سریال بتر کال سال قصد دارد مسیر تبدیل شدن جیمی مکگیل به سال گودمن را به ما نشان دهد. سال درابتدای سریال لباسهایی با رنگ سرد میپوشد و رفته رفته رنگ معمول لباسهای او به قهوهای تغییر میکند. قهوهای رنگی است میان رنگهای گرم و سرد و در میانههای سریال نیز شخصیت اصلی داستان میان جیمی مکگیل درستکار و سال گودمن زرنگ و پرحاشیه قرار گرفته است.
هرموقع جیمی مکگیل از رنگهای شاد و گرم استفاده میکند در آن لحظه قصد دارد کاری خلاف عرف انجام دهد و به بیراهه رود. جالبترین نکته این موضوع رنگ ماشین جیمی قلمداد میشود. حتما میدانید که رنگ ماشین او زرد کمرنگ است ولی یکی از درهای آن بهدلیل تعمیرات رنگ زرد ندارد و تقریبا به رنگ قرمز بهنظر میرسد. همین مثال خیلی هنرمندانه استفاده از جزییات را توسط وینس گلیگان و پیتر گولد به ما نشان میدهد که اگر جیمی مکگیل فردی درستکار است ولی همیشه کمی خورده شیشه در ذات او وجود دارد.
تصویر سازی و استعارههای تصویری سریال
به جرات میتوانم بگویم که تا الان هیچ فیلم و سریالی را بهتر از Better Call Saul در این زمینه تماشا نکردم. تصویرسازیها و استعارههای تصویری استفاده شده در سریال بهقدری با جزییات و بامفهموم هستند که در بسیاری از لحظات آن خط داستانی و مفهموم داستان سریال تنها با استفاده از تصاویر جلو میرود و این موضوع به بینندهها ربط پیدا میکند که سرنخهای این تصویرسازیها را پیدا کنند. این موضوع بدون شک یکی از نقاط قوت اصلی این سریال است. با پیدا کردن این سرنخها نهتنها میتوانیم بهتر متوجه داستان سریال شویم که میتوانیم از آنها نهایت لذت را ببریم. البته باید اشاره کنم که تعداد این استعارههای تصویری در سریال بسیار زیاد است و واقعا امکانش وجود ندارد که به همه آنها نگاهی داشته باشیم، بنابراین سعی میکنیم به بررسی مهمترین، کلیدیترین و جالبترین استعارههای تصویری موجود در سریال بتر کال سال بپردازیم.
۱- سطل زباله
اولین استعاره تصویری که قصد داریم به آن نگاهی کنیم مربوطبه همان فصل نخست سریال میشود. یک سطل زباله در شرکت حقوقی HHM و نزدیک به آسانسور این شرکت در طبقه پارکینگ وجود دارد که در چند سکانس شاهد آن هستیم. شاید باورتان نشود ولی این سطل زباله یکی از دلایلی است که من دیوانهوار عاشق این سریال شدم. در یکی از سکانسهای سریال شخصیت جیمی پس از بیرون آمدن به آسانسور لگد محکمی به آن سطل زباله میزند و این اتفاق یک بار دیگر هم در سریال رخ میدهد. سطل زباله در ابتدای فصل نخست سریال سالمتر از انتهای فصل نخست بود و در سکانسی که جیمی و کیم در آسانسور هستند با تصویربرداری فوقالعاده زیبای این سریال ما این سطل زباله را در کادر دوربین تماشا میکنیم که فرورفتگیهای زیادی دارد.
حالا این فرورفتگیها اصلا چرا مهم هستند و چرا باعث شدند تا من عاشق این سریال شوم؟ این سطل زباله میتواند استعارهای باشد از شخصیت جیمی مکگیل. درابتدای سریال با جیمی آشنا میشویم و هرچقدر که سریال جلو میرود مشکلات او هم بیشتر میشود و مدام از جهتهای مختلف ضربه میخورد. جیمی زیر دستوپای مشکلات اینقدر کتک میخورد تا بلاخره راهی برای رهایی از آنها پیدا کند. این سطل زباله دقیقا استعاره از جیمی مکگیل است که درابتدای سریال سالم بهنظر میرسد ولی رفتهرفته اینقدر لگد میخورد تا شکل ابتدایی خود را از دست بدهد. دقیقا مانند جیمی که رفتهرفته شخصیت ابتدایی خود را از دست میدهد تا به سال گودمنی که در بریکینگ بد میشناختیم، تبدیل شود.
۲- بستنی قیفی و مورچهها
تصویرسازی بعدی که به توضیح آن خواهیم پرداخت نهتنها یکی از بهترین تصویرسازیها و استعارههای تصویری این سریال تلقی میشود که میتواند یکی از زیباترین کادرهای تاریخ تلویزیون لقب بگیرد. در قسمت دوم فصل پنجم سریال Better Call Saul شخصیت سال پس از رشوه دادن به مامور تاسیسات دادگاه توانست با یک وکیل دیگر در آسانسور ملاقات و در آن زمان چند پرونده را حلوفصل کند. او پس از یک روز کاری بسیار خوب تصمیم میگیرد یک بستنی قیفی بخرد و از ادامه روز خود لذت ببرد که ناگهان سروکله ناچو پیدا میشود. در این سکانس هیچ کاری با شخصیتها نداریم و تنها المان مهم همان بستنی قیفی که در دستان سال قرار دارد، بهشمار میرود.
در آن لحظه سال لحظات خوبی را سپری میکرد، چند پرونده را به سرانجام رسانده بود و درکل از آن لحظات لذت میبرد. زمانیکه ناچو به او میگوید سوار ماشین شود سال میگوید که میتواند بستنی خود را همراهش بیاورد یا خیر که با جواب منفی ناچو روبهرو میشود. آن بستنی استعارهای بسیار زیبا از آن لحظات خوب، اتفاقهای خوب و درکل موفقیتهای آن چند روز است که قبل از رسیدن ناچو برای سال اتفاق افتاده بودند. انداختن آن بستنی روی زمین یعنی رها کردن تمام این المانها و رفتن به آغوش مشکلاتی جدی و اتفاقات بدی که در ادامه سال با آنها روبهرو میشود و همه ما از آنها اطلاع داریم.
در آغاز قسمت بعدی یعنی قسمت سوم فصل پنجم شاهد همان کادر زیبایی هستیم که در آغاز این موضوع به آن اشاره کردم. هجوم آوردن مورچهها و از بین رفتن بستنی زیر پاهای صدها مورچه. نکته جالب جایی رقم میخورد که ناچو پس از پایان کارش با سال او را دقیقا به همان مکان برمیگرداند و سال در همان نقطه از ماشین پیاده میشود. در آن لحظه میتواند صحنهای را ببیند که بسیار هنرمندانه به او و به ما نشان میدهد که سال هماکنون زیر کوهی از مشکلات بزرگ قرار گرفته است. او حتی میتواند مقدار کمی از بستنی خود را هم ببیند ولی نمیتواند حتی به آن دست بزند. تمام آن اتفاقات و لحظات خوب جلوی روی او از بین میروند و مورچهها یعنی مشکلات جدید سال، آنها را تصرف میکنند.
۳- شیشههای نوشیدنی
در یکی از قسمتهای فصل پنجم سال با خریدن ۶ عدد نوشیدنی به خانه میآید و همراه کیم در بالکن خانه به نوشیدن آنها مشغول میشود. باید به این نکته اشاره کنیم که شخصیت کیم یک شخصیت کاملا سالم و پایبند به اصول اخلاقی است و هیچوقت برخلاف قانون عمل نمیکند. برعکس او شخصیت سال هیچوقت به قانون پایبندی کامل نداشته و همیشه دنبال میانبرهایی برای انجام دادن کارهای خود بوده است. زمانیکه این دو درحال خوردن نوشیدنی در بالکن هستند، جیمی شیشه یکی از نوشیدنیها را بهصورت آویزان شده در دستش قرار میدهد و کیم را تهدید میکند که شیشه را خواهد انداخت و در کمال تعجب میبینیم که خود کیم یکی از شیشهها را نهتنها نمیاندازد که آن را به وسط محوطه پرت میکند.
آنها چند شیشه نوشیدنی را در آن لحظه در میانه محوطه پارکینگ با پرت کردن خورد میکنند و باعث میشوند تا خورده شیشهها در محوطه پارکینگ پخش شوند. در آن لحظه پیش خودمان میگوییم آیا کیم مثل برخی دیگر از لحظات سریال قصد دارد از پایبندی و اصول اخلاقی خود فاصله بگیرد که به فردای آن روز میرسیم. کیم به خورده شیشهها نگاه میکند و جیمی به او میگوید که بعدا یک نفر آنها را تمیز خواهد کرد ولی اصول اخلاقی کیم به او اجازه نمیدهد اشتباهش را یک نفر دیگر تمیز کند و بههمیندلیل خودش شیشههای شکسته شده را جمع میکند تا متوجه شویم کیم از اصول اخلاقی خود فاصله نخواهد گرفت و به آنها پایبند خواهد بود. در لحظهای که کیم و جیم شیشههای نوشیدنی را به محوطه پرت میکنند ما شاهد هیچگونه دیالوگی نیستیم و سازندگان سریال تنها با استفاده از تصاویر به ما قوس شخصیتی کیم را نشان میدهند که فردای آن روز دوباره به حالت اولیه برمیگردد.
۴- در نوشیدنی زفیرو
بهطور کل در سریال Better Call Saul با تصویرنگاریهای زیادی مربوطبه نوشیدنی طرف هستیم. پس از توضیحات شکستن شیشههای نوشیدنی به یکی از المانهای جالب دیگر سریال میرسیم که مربوط میشود به در زیبای یک نوشیدنی خاص به نام زفیرو آنیهرو. لحظات زیادی را میتوانیم بهعنوان یادگاری از رابطه کیم و جیمی انتخاب کنیم ولی بدون شک درِ این نوشیدنی یکی از جالبترین المانها و نشانههای این رابطه دوستداشتنی در این سریال بهشمار میرود.
برای اولینبار در ابتدای فصل دوم و زمانیکه جیمی و کیم سر یک فرد دیگر کلاه گذاشتند، با این نوشیدنی و در منحصربهفردش روبهرو شدیم و پس از آن لحظه تا قسمتهای فصل آخر سریال چند بار با این درِ خاص مواجه شدیم و در تمام آن لحظات خیلی سریع متوجه میشدیم که این در به کدام لحظه سریال تعلق دارد. بااینحال در تمام این لحظات این در را بهصورت پایدار میبینیم که روی یک سطح یا درون یک کشو قرار گرفته و میدانیم که قرار نیست اتفاقی برای آن بیفتد ولی این موضوع همیشه همینطور باقی نمیماند.
در ابتدای فصل انتهایی سریال و زمانیکه شاهد منتقل کردن وسایل جیمی یا همان سال بودیم متوجه این موضوع شدیم که در این نوشیدنی از درون وسایل جیمی به بیرون پرتاب میشود و همان جا روی زمین باقی میماند. در نوشیدنی زفیرو آنیهرو میتواند استعارهای باشد از رابطه کیم و سال؛ کیم همان کوه مستحکمی تلقی میشود که سال در بدترین شرایط زندگی خود روی او حساب کرده و افتادن در این نوشیدنی روی زمین و از بین رفتن آن اشارهای بهشمار میرود برای اتمام رابطه سال و کیم که همانطور که همه ما میدانیم، درنهایت این اتفاق رخ خواهد داد.
۵- لیوان سال و جا لیوانی او در ماشین
لیوان زردرنگی که کیم به جیمی هدیه داده بود را یادتان میآید؟ لیوانی که روی آن نوشته شده بود «دومین وکیل برتر دنیا». این لیوان در جا لیوانی ماشین جیمی بهطور کامل و به درستی قرار میگرفت و مشکلی برایش پیش نمیآمد. زمانیکه جیمی در زمان کار کردن روی پرونده سندپایپر در یک شرکت حقوقی به نام Davis and Main مشغول به کار شد، این شرکت یک ماشین آلمانی بسیار پیشرفته در اختیار جیمی قرار داد تا دیگر خبری از ماشین لهولورده جیمی در سریال نباشد.
بااینحال این ماشین یک مشکل بزرگ داشت و آن هم چیزی نبود به جز اینکه لیوان باارزش جیمی در جا لیوانی این ماشین قرار نمیگرفت. این لیوان را میتوانیم استعارهای از جیمی بدانیم و آنجا لیوانی را استعارهای از وضعیت او. جیمی به جایی که کاملا قانونی و منظم اداره میشد، تعلق نداشت؛ جیمی فردی نبود که در این مکانها به خوبی کار کند؛ جیمی در این مکانها آرامش نداشت. او نیاز داشت تا قانون را دور بزند و به سال گودمن تبدیل شود. ماشین جدید جیمی و جا لیوانی درون آن همین وضعیت درمقابل زندگی مورد علاقه جیمی تلقی میشدند.
درنهایت جیمی بهطور عمدی کاری کرد تا از آن شرکت اخراج شود؛ دقیقا همان کاری که با جا لیوانی ماشین جدیدش کرد و آن را شکست تا بلاخره بتواند لیوانش را در آن جای دهد ولی بازهم لیوانش به درستی در آن قرار نمیگرفت و لق بود. جیمی نمیتوانست به زور در آن محیط و در آن زندگی کار کند و در آن محیط و زندگی قرار بگیرد. جیمی دوباره به همان مسیر همیشگی برگشت و بهاینترتیب بار دیگر همان ماشین قدیمی را دراختیار گرفت و بار دیگر شاهد این موضوع بودیم که لیوان جیمی در جا لیوانی این ماشین بهراحتی و بدون مشکل قرار میگرفت. جیمی بار دیگر به زندگیای برگشته بود که به آن تعلق داشت. لیوان جیمی استعاره بسیار هنرمندانهای از خود جیمی بهشمار میرفت. این لیوان درنهایت توسط گلوله خراب شد و زندگی مورد علاقه سال گودمن نیز به پایان خودش رسید.
۶- چراغ نفتی چاک
شخصیت چاک مکگیل بدون شک یکی از باهوشترین و خردمندترین شخصیتهای سریال Better Call Saul بهشمار میرود. فردی که قطعا یکی از نورهای امیدبخش در جامعه شهری آلبوکرکی و ایالت نیومکزیکو تلقی میشود و چراغ نفتی درون خانه چاک را میتوان استعارهای از هوش او و بهطور خلاصه از خود شخصیت چاک دانست. چراغی که هروقت روشن بود میتوانستیم چاک را در حین انجام کاری مهم تماشا کنیم؛ میتوانستیم ببینیم که چگونه پرونده سندپایپر را به نتیجه میرساند و میتوانستیم ببینیم که از این کار لذت میبرد.
چاک تا زمانیکه چراغ نفتی درون خانهاش نورانی بود، درحال کار کردن بود. حتی زمانیکه بهخاطر بیماری روانی خود از تمام افراد درون زندگیاش و از کل جامعه فاصله گرفته بود ولی بازهم با کمک همان چراغ نفتی کارهای خودش را جلو میبرد. وقتی این چراغ نفتی به زمین افتاد و نابود شد، چاک هم همراهبا آن چراغ به نابودی قدم گذاشت. نور امیدبخش چاک برای جامعه و نور این چراغ نفتی درون خانه او همراهبا هم خاموش شدند؛ چراغ نفتی شکست و چاک جان خودش را گرفت.
۷- انگشتر مارکو
به احتمال زیاد شما هم با من و خیلی از طرفداران دیگر این سریال موافق هستید که شخصیت مارکو با نقشآفرینی مل رودریگز یکی از تاثیرگذارترین افراد روی قوس شخصیتی جیمی مکگیل بهشمار میرود و او را میتوان یکی از مهمترین دلایل تبدیل شدن جیمی به سال دانست. شخصیتی که همراهبا جیمی طی نقشههایی بسیار هوشمندانه و دقیق سر افراد معمولی را کلاه میگذاشتند ولی جیمی پس از دستگیر شدن از مارکو جدا شد و همراهبا چاک به آلبوکرکی رفت و در یک شرکت حقوقی مشغول به کار شد.
جیمی هیچوقت زندگی قبلی خودش را فراموش نکرد؛ کماکه در نخستین سکانسهای قسمت اول این سریال شاهد این موضوع هستیم که داستان زندگی خودش را برای دو جوان تعریف میکند. بااینحال پس از مرگ مارکو، انگشتری که او همیشه بهدست داشت توسط مادرش به جیمی مکگیل، دوست صمیمی او داده شد و جیمی نیز پس از مقداری تنگ کردن این انگشتر برای همیشه آن را همراه خود و در دست خود داشت که بارها و بارها میتوانیم آن را در سکانسهای مختلف تماشا کنیم و نشان دادن این انگشتر توسط سازندگان سریال بههیچوجه بیدلیل نیست.
انگشتر شخصیت مارکو برای جیمی مکگیل حکم طنابی را دارد که جیمی را به زندگی قبلی خودش وصل کرده است و یادآور روزهای گذشته بهشمار میرود. جیمی مکگیل و بعدها سال گودمن بهعنوان یک وکیل هرموقع که قصد دارد قانون را دور بزند و با زرنگبازیهای خاص خودش به هدفش برسد دستی روی این انگشتر میکشد تا این زرنگبازی را با دوست قدیمی خودش یعنی مارکو شریک شود و اینگونه نهتنها یک وکیل قانونی باشد که بتواند کورسوی باریکی از زندگی گذشته جیمی را بار دیگر تجربه کند.
۸- تصویر صورت جیمی روی دیوار
این مورد یکی از تصویرهای مورد علاقه من در سریال است. در فصل پنجم شاهد درگیری بین جیمی مکگیل و سال گودمن هستیم، دعوایی که ما میدانیم درنهایت به سود سال گودمن به پایان خواهد رسید ولی مسیر آن بینهایت زیبا و جذاب است. سال گودمن درنهایت جیمی مکگیل را شکست میدهد و به شخصیت اصلی او تبدیل میشود. در این تصویر میتوانیم هر دوی این شخصیتها را ببینیم؛ سال گودمن درکنار جیمیمکگیل. جیمی درحال فکر کردن به انجام کار درست و اخلاقی و در آن سمت سال گودمن درحال تلاش برای مانع شدن جیمی از انجام آن کار. تصویری هنرمندانه که توسط سازندگان سریال به ما نشان میدهد کمکم شخصیت سال گودمن، جیمی را کنار خواهد زد و در فصل ششم شاهد سال گودمنی هستیم که بهخوبی او را در بریکینگ به یاد داریم و میشناسیم.
اینگونه تصویرسازیها و استعارههای تصویری بینظیر در سریال Better Call Saul کم نیستند و تقریبا در تمام قسمتهای آن میتوان یکی از آنها را پیدا کرد. تنها کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که سریال را با دقت بسیار زیادی تماشا کنیم و از لحظهلحظه آن لذت ببریم.
نظر شما همراهان عزیز و همیشگی سایت یک گیمر درباره سریال Better Call Saul چیست؟ بهنظر شما فصل پایانی این سریال کیفیت فصلهای قبلی خود را ادامه داد؟ اگر شما هم نظری درباره این سریال، اشارههای آن به سریال Breaking Bad و استعارههای تصویری آن در ذهن دارید که در این مقاله به آنها اشارهای نشده است، آن را با ما و سایر خوانندگان سایت یک گیمر به اشتراک بگذارید.