موفقیتهای بازی A Plague Tale: Innocence که شرکت Focus Entertainment انتشار آن را برعهده داشت، باعث شد که خیلی زود کار روی نسخه دوم شروع شود و طرفداران ماجراهای جالب بازی اصلی منتظر ادامه داستان آن باشند؛ اثری که قرار است تا دو ماه دیگر منتشر شود و خبرنگار مجله «اج» به همین مناسبت به تجربه بخشهایی از بازی پرداخته است که در ادامه به سراغ آن میرویم.
شوتو در صحبتهای پایانی خود با اشاره به چنین صحنههای کثیفی میگوید: «ما در تیم تولید بازی، به این صحنهها لقب “لمس طاعون” را دادهایم و چنین بخشهایی را که مخاطب در آنها با تمام وجود به تجربه و لمس کثیفیها میپردازد، خیلی دوست داریم. اگر روزی پلتفرمی از راه برسد که امکان پخش بو را داشته باشد، شاید بازی ما بدترین گزینه ممکن برای تست این قابلیت به حساب بیاید!»
در مورد مسیر سخت آمیسیا و لوکاس صحبت کردیم، ولی هوگو هم قرار نیست در تمام طول بازی پشت درِ قفلشده باقی بماند. او مثل نسخه اول نقش پررنگی در ماجراهای بازی خواهد داشت و اکنون بعد از اتفاقات نسخه قبلی میدانیم که این پسربچه به قدرتهای عجیبی دسترسی دارد. کارگردان بازی در مورد این شخصیت میگوید: «هوگو هنوز کم سنوسال و آسیبپذیر است، ولی در عوض قدرت کنترل موشها را دارد که میتوان در جریان گیمپلی از آن استفادههای زیادی کرد؛ قدرتی که البته اگر از اختیار هوگو خارج شود، خطرات بزرگی را رقم میزند.» ارتباط هوگو و موشها به شکلی است که او میتواند خونِ موجود در رگهای انسانها را از فاصله دور احساس کند و در بخشهایی از بازی، از زاویه دید موشها به تماشای شکار انسانها توسط این موجودات وحشی بنشیند و باید دید این رابطه عجیب بین این کودک و موشها درنهایت به کجا میرسد.
علاوهبر امکان پرتاب معمولی یا استفاده از قلابسنگ، میتوان بمبهای شیمیایی را درون کوزههای سفالی کوچکی قرار داد تا حالتی مثل نارنجک پیدا کنند. به این ترتیب اثر آنها روی محیط و دشمنان بیشتر میشود و مثلاً بمبهای آتشزا، محیط بیشتری را میسوزانند و مدت زمان این کار هم افزایش پیدا میکند و میتوان در شرایط خاصی از آتش آنها برای تولید سایههای بزرگ هم استفاده و از صحنه فرار کرد.
به هر حال نباید هم انتظار زیادی از اوضاع زندگی در قرن چهاردهم میلادی داشت و استانداردهای بهداشتی در آن دوران بسیار پایین بودند. منطقه پُر است از خون و قطعات فاسد و لاشههای حیوانات و به قدری وضعیت زشت و کثیفی دارد که بهتر است در مورد آن صحبت نکنیم و تنها در همین حد بگوییم که خدا را شکر که نمیتوان بوهای داخل بازیهای ویدیویی را استشمام کرد!
بهگفته کارگردان بازی، اعضای تیم تولید A Plague Tale: Requiem تلاش کردهاند اثری متفاوت نسبت به قبل ارائه دهند و در این راه بخشهای زیادی از گیمپلی بازی، هوش مصنوعی و جلوههای بصری آن را از نو طراحی کردهاند. کنار گذاشتن کنسولهای پلی استیشن 4 و ایکس باکس وان و تمرکز کامل روی سختافزارهای جدید هم باعث شده است دست سازندگان بازی برای طراحی دنیایی با جزئیات بسیار بالا بازتر از قبل شود و مدل شخصیتهای درون بازی نیز کیفیتی بیشتر از گذشته داشته باشند.
از همان اوایل بازی، هوگو دوباره شروع به بیقراری میکند و هرچند تا مدتی او را نمیبینیم، ولی متوجه میشویم که آمیسیا که از بیماری دوباره هوگو ناراحت و آشفته شده، او را درون اتاقکی محبوس کرده است تا همراه لوکاس به سراغ کمک گرفتن از یک کیمیاگر معروف بروند.
در صحنه بعد هم با سربازان و موشهایی مواجه میشویم که منطقه را اشغال کردهاند و سربازان از ترس موشها، آتش روشن کرده و دور آن جمع شدهاند. افرادی که نسخه قبلی را تجربه کرده باشند، میدانند که در چنین شرایطی باید از چه تکنیکهایی برای به جان هم انداختن موشها و سربازان استفاده کرد و شاید این قضیه در نگاه اول باعث شود فکر کنیم گیمپلی بازی تغییر خاصی نسبت به قبل نداشته است. ولی باید در نظر گرفت که در بازی اول، هشت فصل طول میکشید تا به امکانات و مهارتهای لازم در این زمینه برسیم، درحالیکه این بخش از بازی A Plague Tale: Requiem در فصل سوم اتفاق میافتد و تازه در اوایل بازی هستیم. بنابراین نیازی به نگرانی نیست و به مرور با پیشروی در بازی، به نکات جدید و امکانات تازهای خواهیم رسید.
آمیسیا در این نسخه خیلی خشنتر از قبل شده است و از جهاتی بازیکنها را به یاد الی در بازی The Last of Us 2 میاندازد
آمیسیا و هوگو چند ماه بعد از ماجراهای بازی اول، روزهای آرامی را سپری میکنند ولی بیماری هوگو کمکم شدت میگیرد و اوضاع دوباره به هم میریزد
«آمیسیا دِ رون»، شخصیت جوان بازی پس از دوری از عمارت گرم و نرم خود و پیشخدمتهای مهربانش، مدتها بود که چنین شرایطی را تجربه نکرده بود و با مردمی که بدون ایجاد مزاحمت برای او سرگرم کارهای روزمره خود باشند، مواجه نشده بود. در این بخش از بازی قابلیت صحبت با سایر مردم وجود ندارد و این قضیه را میتوان نکته مثبتی در نظر گرفت؛ چرا که باعث میشود احساس کنیم کسی کاری با آمیسیا ندارد و او اکنون دختری رها و آزاد است که میتواند خارج از نگاه خیره دیگران به زندگی مشغول باشد.
در عین حال پرسشهای اخلاقی در گوشه و کنار بازی وجود دارند و در طول داستان و اتفاقاتی که برای آمیسیا، هوگو، لوکاس و سایر شخصیتها رخ میدهد، با شرایط خاصی روبهرو میشویم که ما را به فکر وادار میکنند و از خود میپرسیم آیا انجام آن کار درست بود و نمیشد از راه و روش دیگری استفاده کرد؟
البته امیدواریم که آمیسیا تبدیل به یک الیِ دیگر نشود و خشم و عصبانیتی در حد الی را از او نبینیم و کشت و کشتار دشمنان برای او تبدیل به یک عادت نشود. به نظر میرسد اعضای استودیو اسوبو نیز قصد ندارند آمیسیا را به اندازه الی خشن و بیرحم کنند و ایدههای متفاوتی در این زمینه دارند. مثلاً آمیسیا بعد از کشتن اولین نگهبان، حس بدی پیدا میکند و در جریان بازی هم هر جایی که امکان مخفیکاری و گذشتن از کنار نگهبانها را داشته باشیم ولی آنها را از بین ببریم، لوکاس به نصیحت آمیسیا میپردازد و از او میخواهد که تا این حد خشن نباشد.
مثلاً در همان اوایل بازی که در حال عبور از منطقه قصابها هستیم، به درون گودالی سُر میخوریم و لوکاس هم پشت سر ما وارد گودال میشود، ولی با سر درون تودهای از آشغالها و بقایای حیوانات فرو میرود. سپس سر خود را از درون این توده فاسد بیرون میآورد و بعد از سرفه میگوید که شیرابههای بدبوی آنجا وارد دهانش شدهاند. این جمله درکنار قیافه جالب لوکاس در آن محیط کثیف و پُر از مگس، صحنهای را شکل میدهد که همزمان میتواند حال مخاطب را به هم بزند و خنده او را نیز به همراه داشته باشد.
بازی درکنار محیطهای کثیف و آلوده، مناطق زیبای زیادی هم دارد که به داستان آن مربوط میشود؛ داستانی که با سفر آمیسیا در بخشهای جنوب شرقی فرانسه و ناحیه پروانس همراه است و تابستان مدیترانهای را هم در آن تجربه خواهیم کرد. همه اینها دست بهدست یکدیگر میدهند تا بازی A Plague Tale: Requiem از نسخه قبلی روشنتر و رنگارنگتر باشد؛ اثری که در آن از گشتوگذار درون بوتهزارهای واقع در درههای پُر گل شرق فرانسه تا پیادهروی روی خاکهای اُخراییرنگِ روسیون (یکی از استانهای تاریخی فرانسه) را تجربه خواهیم کرد و به شهرهای کوچکی با خانههایی ساختهشده از آجرهای قرمز سر میزنیم که روی صخرههای نزدیک دریا قرار گرفتهاند و از معماریهای دوران روم و بیزانس تا موریش را نیز خواهیم دید (موریش، سبکی از معماری اسلامی متعلق به مورها بهعنوان گروهی از مسلمانان اسپانیا است).
تنها خطر موجود در این محیط، انسانها نیستند و خیلی زود متوجه علت قرنطینه آنجا میشویم؛ موشها دوباره بازگشتهاند و در دستههای بسیار عظیم، از گوشه و کنار در حال حرکت به سمت خیابانها هستند. همین بازگشت موشها هم باعث شده است اوضاع هوگو یک بار دیگر به هم بریزد و ناآرامی کند.
کوین شوتو، کارگردان بازی هم از اهمیت طراحی چنین مناطقی میگوید: «ما همیشه بهدنبال انتخاب مناطقی زیبا و بینظیر هستیم که سپس لایهای از زشتی و گاهی اوقات وحشتناک را به آن اضافه کنیم تا روایت داستان بازی شکل بگیرد.»
چیزی از شروع ماجراجوییهای جدید آمیسیا و لوکاس نگذشته است که دوباره مشکلات از راه میرسند. در همان ابتدای مسیر خروج از شهر متوجه میشویم که سربازها تمام راههای اصلی را به دلیلی بستهاند و از آنجایی که راه خروج به شکل عادی در دسترس نیست، مجبور میشویم از منطقه دیگری عبور کنیم که محل قرارگیری مغازههای قصابی است و اصلاً وضعیت جالبی ندارد.
در دموی بازی A Plague Tale: Requiem، هرچند تعداد موشها بیشتر از قبل شده است ولی عملکرد و رفتار آنها تفاوت زیادی با قبل ندارد. موشها همچنان در گروههای پُرشمار وارد بخشهای مختلف میشوند و مثل یک فرش سیاه و فاسد، محیط را میپوشانند و هر موجودی را که سر راه خود ببینند، به سرعت از میان برمیدارند و البته در تمام این موارد، از رفتار مشخصی پیروی میکنند که جزئی از ذات آنها به حساب میآید؛ رفتاری که باعث میشود بعضی اوقات گروههای دایرهمانند و مخوفی از موشها را ببینیم که دور هم میچرخند.
شوتو در مورد شرایط آمیسیا در نسخه دوم میگوید: «او اکنون بسیار خشنتر از قبل شده است که این قضیه بیدلیل هم نیست و وقتی کسی تا این حد با مرگ افراد مختلف مواجه میشود، نباید از تغییر خلق و خوی او تعجب کرد.» این تغییرات آمیسیا را میتوان در تُن صدا و رفتار و حرکات او هم مشاهده کرد. او دیگر بهسادگیِ گذشته اسیر و کشته نمیشود و میتواند از خود مقاومت بیشتری در مقابل سربازان نشان دهد و بازیکن فرصت مناسبی دارد که دربرابر ضربات دشمنان، جا خالی دهد و آسیب نبیند.
به نظر میرسد سری A Plague Tale به شکل جالبی در حال حرکت در مسیر The Last of Us است. نسخه اول بازی شباهتهایی به این محصول ناتی داگ داشت و مکانیزمهای مشابهی بین دو بازی دیده میشد و اکنون داستان نسخه دوم طوری پیش میرود که ما را به یاد The Last of Us 2 میاندازد؛ اثری که در آن شاهد تغییر و تحول «الی» از دخترکی ساده و کمتجربه به جنگجویی بودیم که آسیبهای روحی روانی زیادی دیده بود.
تنها لحظاتی بعد از شروع دموی بازی A Plague Tale: Requiem متوجه تفاوت بزرگی نسبت به نسخه قبلی میشویم. بازی را در شرایطی شروع میکنیم که در حال قدم زدن درون بازارِ یک شهر کوچک هستیم و مردم هم بدون اینکه از ترس چیزی در حال فرار باشند یا با سلاحهای تیز و کشنده به نابودی ما فکر کنند، به کار و زندگی معمولی خود مشغول هستند.
دانلود ویدیو از آپارات
بخشهای بعدی دموی بازی A Plague Tale: Requiem نیز مانند بخش عبور از قصابیها، حالت نفرتانگیز و وحشتناکی دارند؛ جایی که بازیکن وارد منطقه خاصی از شهر میشود که در حالت قرنطینه به سر میبرد و علامتهای ایکس سفیدرنگی روی در خانهها کشیده شده است. سربازان هم در حال انجام وظیفه خود هستند، یعنی سر به نیست کردن هر کسی که تا آن زمان شهر را ترک نکرده است.
درنهایت آمیسیا و لوکاس به سختی راه خود را از میان امعا و احشای فاسد حیوانات طی میکنند و این منطقه زشت و زننده را پشت سر میگذارند. البته افرادی که بازی A Plague Tale: Innocence را تجربه کرده باشند، از قبل آمادگی روبهرو شدن با این وضعیت را دارند و میتوان گفت چنین اثری بدون این موارد، چیزی کم دارد؛ دنیایی که در آن همهچیز زیر لایهای از کثافت مدفون شده است و حتی اگر با محیطی زیبا و دلنواز هم روبهرو شویم، باید انتظار آن را داشته باشیم که خیلی زود به گند کشیده شود، چه برسد به محل انباشته شدن لاشههای حیوانات.
آفت و بلای فجیعی که در نسخه قبلی شاهد آن بودیم، فروکش کرده است و از مدتی قبل هم خبری از Macula یا همان بیماری/طلسمی که هوگو را زجر میداد نیست. البته شک و تردیدی وجود ندارد که وقتی پای نسخه جدید بازی در میان باشد، یعنی این فضای آرام هم موقتی است و خیلی زود مشکلات از راه میرسند.
بازی A Plague Tale: Innocence داستان آمیسیا و هوگو را در دنیایی روایت میکرد که تاریکی و روشنایی در گوشه و کنار آن در حال مبارزه بودند و ارتباط تنگاتنگ شخصیتهای بازی با محیط اطراف، باعث خلق ماجراهای جالبی میشد؛ دنیایی که در نسخه دوم هم شاهد ادامه آن خواهیم بود و پُر است از لحظات تلخ و شیرین و حتی اتفاقاتی که میتوانند بهطور همزمان ناراحتکننده و بامزه باشند.
علاوهبر دسترسی مجدد آمیسیا به میزهای کار برای ارتقای تجهیزات، اکنون شخصیت اصلی بازی به چاقو و زوبین/کمان زنبورکی (Crossbow) هم مجهز شده است تا مبارزات مخفیانه یا مستقیمِ راحتتری را با دشمنان داشته باشد. همچنین او به قطران (مادهای سیاهرنگ و چسبناک) هم دسترسی دارد و میتواند از آن برای نابود کردن دشمنان یا درست کردن مسیر جدیدی برای هدایت موشها استفاده کند یا با پرتاب آن به سمت آتش، قدرت بیشتری به شعلههای آن دهد.
شاید در نگاه اول به نظر برسد که بازی خیلی از آن حالت تیره و تاریک قبلی فاصله گرفته است ولی همین مناظر زیبا که دستکمی از کارت پستال ندارند، وقتی با فضای مخوف بازی ترکیب میشوند و خشونت و فساد آنها را دربرمیگیرد، تأثیر بیشتری روی مخاطب میگذارند؛ موضوعی که شوتو در مورد آن میگوید: «این بازی داستان دو نوجوانی است که در میان دنیایی در حال نابودی به سفر میپردازند؛ دنیایی پُر از مرگ و نیستی که پسوند بازی یعنی Requiem (دعا و فاتحهای که در مراسم ویژهای در کلیسا برای طلب آمرزش مردگان خوانده میشود) نیز اشاره به همین قضیه دارد.»
داستان بازی A Plague Tale: Requiem در بخشهای زیبا و رنگارنگی از فرانسه میگذرد، ولی این تنها ظاهر ماجرا است و خیلی زود درگیر اتفاقاتی تاریک و ناراحتکننده میشویم
البته این قضیه به معنای بیخیالی آمیسیا نسبت به اوضاع نیست و او همچنان با نگرانیهای مختلفی دستوپنجه نرم میکند که اکثر آنها هم با «هوگو»، برادر کوچکتر او در ارتباط هستند. اکنون ۶ ماه از وقایع بازی A Plague Tale: Innocence میگذرد و آمیسیا و هوگو درکنار تنها بازمانده داستان نسخه قبلی یعنی «لوکاس» در حال حرکت به سمت جنوب فرانسه هستند، درحالیکه سعی دارند خاطرات تلخِ گروههای عظیمِ موشهای شیطانی و دار و دستههای تفتیش عقاید فرانسوی را از ذهن خود پاک کنند.
در اینجا باید آمیسیا را با کمک قابلیتهای مخفیکارانه، از دید سربازان پنهان و از کنار دیوارها یا پشت سربازان به سمت نقطه موردنظر هدایت کرد. البته مخفیکاری همیشه هم جواب نمیدهد و بعد از مدتی بازیکن مجبور به مبارزه با یک سرباز تنها میشود؛ مبارزهای که با کمک همان قلابسنگ آشنای نسخه قبلی اتفاق میافتد و با کمی دقت میتوان دشمنان را به وسیله آن از پای درآورد.
تعداد موشهای حاضر در صحنه بسیار بیشتر از قبل شده است و آنها میتوانند بهراحتی از دیوارها و مسیرهای سخت عبور کنند
بهگفته شوتو، موشها در بخشهای بعدی بازی رفتارهای جدیدی از خود نشان خواهند داد: «با وخیمتر شدن اوضاع هوگو، موشها هم حالتهای متفاوتی پیدا میکنند و دامنهی فعالیت آنها گستردهتر میشود. مثلاً میتوانند بهراحتی از دیوارها بالا بروند و استفادههای بیشتری از محیط کنند و در صورتی که تعداد آنها خیلی زیاد شود، منابع نور موجود در محیط را هم از بین میبرند. در مورد موشها با تعدادی اتفاق جالب و غافلگیریهای ریز و درشت مواجه خواهید شد که برای دیدن آنها باید تا زمان انتشار بازی صبر کنید.»
استودیو Asobo هرچند کار خود را از سال ۲۰۰۲ آغاز کرد و تا سال ۲۰۱۹ هم بازیهای مختلفی را بهدست علاقمندان رساند، ولی این بازی A Plague Tale: Innocence بود که باعث شد نام و آوازهی این استودیوی فرانسوی بیشازپیش بر سر زبانها بیفتد و یک سال بعد هم با عرضه بازی Microsoft Flight Simulator و عملکرد درخشان آن، اهالی صنعت بازی مطمئن شدند که کیفیت A Plague Tale: Innocence اتفاقی نبوده است و میتوانیم منتظر آثار جذاب دیگری هم از این استودیو باشیم.
به این ترتیب بازی نهتنها در زمینه محیطها و مراحل تغییرات زیادی نسبت به قبل دارد و مناظر مدیترانهای و مناطق ناحیه پروانس را با جزئیاتی بالاتر از قبل به نمایش میگذارد، بلکه از نظر گیمپلی هم به خوبی ویژگیهای بازی قبلی را گسترش میدهد و قرار نیست فقط به سراغ تکرار مکررات برود. شوتو در صحبتهای خود به المانهای جدید بازی A Plague Tale: Requiem اشاره میکند: «آمیسیا در این نسخه با قابلیتهای شخصیسازی زیادی همراه است و سیستمی برای بازیکنها در نظر گرفتهایم که به کمک آن میتوانند مهارتهای جدید را در زمینههای مختلف مثل مخفیکاری، فرصتطلبی و مبارزه آزاد و نسبت به نحوه بازی کردنِ خود، آمیسیا را در این زمینهها تقویت کنند.»
دیگر ویژگی بهبودیافته بازی، گسترش میدان دید آن است که شوتو در این مورد میگوید: «بعضی از بخشهای بازی A Plague Tale: Innocence به شکلی طراحی شده بودند که گویا در حال تماشای یک تئاتر در فضایی محدود هستیم؛ موضوعی که به محدودیتهای تکنیکی مربوط میشد. ولی در این نسخه میتوانیم میدان دید بسیار وسیعتری را ارائه دهیم که حتی روی گیمپلی و نحوه روایت بازی هم تأثیر میگذارد. مثلاً این بار میتوانیم گروههای خیلی عظیمتری از موشها، شامل صدها هزار عدد از آنها را تدارک ببینیم که از گوشه و کنار در حال حمله هستند، یا محیطهایی را طراحی کنیم که باتوجهبه داستان و اتفاقات بازی، به تدریج تغییراتی پیدا میکنند و بزرگتر میشوند.»
بازی A Plague Tale: Requiem در تاریخ ۱۸ اکتبر ۲۰۲۲ (۲۶ مهر ۱۴۰۱) برای پلی استیشن 5، ایکس باکس سری ایکس، ایکس باکس سری اس و پی سی منتشر میشود و دارندگان نینتندو سوییچ هم میتوانند آن را ازطریق پردازش ابری تجربه کنند؛ اثری که در همان روز اول عرضه بهدست مشترکان سرویس گیم پس نیز خواهد رسید.
البته همانطور که در نسخه قبلی هم دیده بودیم، موشها را میتوان از دشمنانی وحشتناک به کمکهای درجه یکی تبدیل کرد و با استفاده از ترس آنها از نور و علاقه آنها به تاریکی، این موجودات وحشی و گوشتخوار را به سمت سربازان فرستاد. لوکاس که زمانی شاگرد یک کیمیاگر بوده است، در اینجا به ما یادآوری میکند که میتوانیم استفادههای جالبی از بمبهای شیمیایی خود کنیم و به سراغ ساخت ابزاری برویم که میتوانند باعث آتش گرفتن و روشن شدن محیط شوند یا برعکس، آتش را خاموش کنند. مواد لازم برای ساخت این ابزار را هم میتوان از داخل جعبههایی پیدا کرد که در گوشه و کنار محیط قرار گرفتهاند.
تحریریه مجله بازی یک گیمر