آخر هفته چه فیلمی ببینیم: از Seven Pounds تا Tell Me Who I Am


اولین اثر و آخرین اثر قرارگرفته در شماره ۲۶۳ سری مقالات «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟»، متمرکز روی تجربه‌هایی تلخ در زندگی هستند که دردشان بین دو دوست به اشتراک گذاشته می‌شود.

تاثیرگذاری انکارناپذیر زندگی انسان‌ها روی یکدیگر، بخشی از واقعیت است. تعداد قابل توجهی از داستان‌های تأثیرگذار که رخ دادن اتفاقات غم‌انگیز برای افراد مختلف را به تصویر می‌کشند، تاثیرگذاری هر رخداد تلخ روی سایر افراد را نشان می‌دهند.

شدت تلخی آسیب واردشده به فرد، بارها در آثار سینمایی و تلویزیونی ازطریق نمایش تاثیر بسیار تلخ آن روی خانواده و دوستان او نشان داده می‌شود. البته که بعضی از مواقع هم قصه‌ها به این می‌پردازند که چه‌طور گاهی انسان در عین درگیر بودن با احساسات چندین و چند نفر، هیچ راهی به جز دنبال کردن احساسات درونی خود ندارد. این مقاله‌ی معرفی فیلم سینمایی پرشده با چنین آثاری است؛ آثاری که چه به خاطر ناراحت شدن از اتفاق رخ‌داده برای دیگران باشد و چه به خاطر احتیاج به بی‌توجهی به برخی از خواسته‌های آن‌ها، نمایش‌دهنده‌ی تاثیرگذاری بسیاری از آدم‌ها روی یکدیگر هستند.

فیلم درام ورزشی Brian's Song، محصول سال ۱۹۷۱ میلادی

Brian’s Song (1971)

برایان و گیل دو دوست و ورزشکار به حساب می‌آیند که تفاوت‌های بسیار زیادی دارند. آن‌ها هم طرف مقابل را به چالش می‌کشند و هم به شکلی قابل توجهی روی پیشرفت یکدیگر تاثیر می‌گذارند.

فیلم Brian’s Song که براساس داستان واقعی ساخته شده است، این دو هم‌تیمی را در لحظات مختلف زندگی به تصویر می‌کشد؛ تا اینکه به بخشی از قصه می‌رسیم که در آن یکی از دو دوست در حال نزدیک شدن به مرگ است. وقتی برایان در این شرایط قرار می‌گیرد، داستان بیشتر از زاویه‌ی دید گیل روایت می‌شود. بزرگ‌ترین نقطه‌ی قوت روایت هم آن است که نشان می‌دهد چه‌طور این دو در ظاهر شناخت زیادی از هم داشتند، اما در آن زمان دوستی‌شان وارد سطح تازه‌ای می‌شود و جنس دیگری پیدا می‌کند.

بخوانید  سفر ماریو به پادشاهی قارچ در اولین ویدیوی انیمیشنی ماریو

ویل اسمیت با کت و شلوار در فیلم Seven Pounds

Seven Pounds (2008)

فیلم Seven Pounds با اینکه یک فیلم رازآلود به شمار نمی‌آید و بیشتر یک درام با رگه‌هایی از داستان‌گویی رمانتیک است، آن‌چنان اهل توضیح دادن سریع همه‌چیز برای مخاطب خود نیست. در نتیجه احتمالا طی بخش‌های آغازین فیلم که در آن شخصیت اصلی بارها با افراد مختلف ملاقات می‌کند، کمی گیج می‌شوید که اصلا او چرا و چگونه می‌خواهد مدام تصمیم بگیرد که به چه افرادی کمک کند و به چه افرادی کمک نکند.

وی که قدرت تغییر زندگی هفت نفر برای همیشه را دارد، آرام‌آرام بهتر به بیننده معرفی می‌شود. سپس با شکل‌گیری یک علاقه، این کاراکتر که بِن نام دارد و ویل اسمیت نقش او را بازی کرده، بهتر هویت واقعی و تفکرات خود را نشان می‌دهد. حرف اصلی قصه درباره‌ی چیست؟ شاید در این‌باره که صرفا او روی زندگی افراد دیگر تاثیر نمی‌گذارد و احتمالا قدم گذاشتن در همین راه می‌تواند بزرگ‌ترین تغییرات را در وی به وجود بیاورد.

دو پتل مشغول نگاه به نقشه و علامت زدن در فیلم Lion، برنده جایزه بفتا

Lion (2016)

در جست‌وجوی تلاش برای پیدا کردن یک زندگی فراموش‌شده. فیلم Lion با نقش‌آفرینی دِو پتل، اثری ساخته‌شده براساس داستان واقعی است؛ داستان یک پسربچه‌ی ۵ساله از هند که به شکلی عجیب‌وغریب از محل تولد خود دور شد و یک خانواده‌ی استرالیایی، او را پذیرفت.

پسر در بزرگسالی زندگی بدی ندارد و از جهات مختلف در شرایطی است که شاید خیلی‌ها آن را آرامش‌بخش به شمار بیاورند. بااین‌حال صداهایی که در سر او پخش می‌شوند و تصاویری که گاهی مقابل چشم‌های وی می‌آیند، یادآور یک زندگی دیگر هستند؛ یادآور انسان‌هایی دیگر در نقطه‌ای دیگر از دنیا. پسر باور می‌کند که چاره‌ای جز بازگشت به گذشته با سفری طولانی ندارد و باید این گذشته را بیابد.

بخوانید  اکنون می توانید به طور رسمی از Excel در Eve Online استفاده کنید

در عین حال Lion به‌دنبال نمایش کورکورانه‌ی این تصمیم تأثیرگذار نیست. رفتن او چه تاثیری روی سایر افراد از جمله خانواده‌ی ناتتی او دارد؟ آیا در انتهای این جست‌وجو قرار است آن «گذشته» واقعا پیدا شود یا فاصله گرفتن از زندگی فعلی به امید پیدا کردن تکه‌ای گم‌شده از زندگی، فقط او را آزار می‌دهد؟ فیلم Lion یک درام تأثیرگذار است. چون اهمیت پرسیدن این سوالات را درک می‌کند.

مستند Tell Me Who I Am درباره ارتباط یک فرد با دوست او که بسیاری از خاطرات خود را فراموش کرد

Tell Me Who I Am (2019)

تلاشی بی‌نتیجه برای فرار از غم. مستند Tell Me Who I Am به کارگردانی اد پرکینز، داستان الکس لوئیس و مارکوس لوئیس را روایت می‌کند؛ برادرهای دوقلو که یکی از آن‌ها به‌خاطر حادثه، حافظه‌ی خود را در سن ۱۸سالگی از دست می‌دهد.

بعد از این اتفاق، الکس برای به یاد آوردن بخش‌های فراموش‌شده‌ی زندگی به اطلاعاتی اتکا می‌کند که مارکوس در اختیار او می‌گذارد. مارکوس هم به‌عنوان برادری که می‌داند الکس خود به خود از شرایط فعلی رنج می‌برد، داستان‌های گذشته را با مقداری دخل و تصرف تعریف می‌کند؛ با حذف خاطراتی که شاید آسیب‌زننده و بیش از حد تکان‌دهنده باشند. وقتی کار به جایی می‌رسد که چاره‌ای جز بیان تاریک‌ترین راز درباره‌ی گذشته‌ی آن‌ها نیست، ماجرا شکل دیگری به خود می‌گیرد. ما چه‌قدر به تلخ‌ترین خاطرات‌مان نیاز داریم؟



منبع

تحریریه مجله بازی یک گیمر