در این شماره از مجموعه مقالات آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟ با یکدیگر انیمه نائوشکا و فیلمهای لبه بهشت و ویریدیانا را به تماشا خواهیم نشست. با این مقاله همراه یک گیمر باشید.
در شماره ۳۱۳ مجموعه مقالات «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» در ابتدا به سراغ دومین ساختهی کارنامهی میازاکی میرویم، انیمهای که باعث تاسیس یکی از موفقترین استودیوهای انیمهسازی شد. سپس با یکدیگر سری به کارنامهی بونوئل میزنیم، سورئالیستی که یکی از جنجالیترین فیلمهای تاریخ سینما یعنی ویریدیانا را ساخت. و در انتها لبه بهشت را از فاتح آکین خواهیم دید. کارگردانی ترکتبار که به عقیدهی خیلیها فاسبیندری دیگر برای آلمان خواهد بود. با فیلمهای آخر هفته این مقاله همراه یک گیمر باشید.
انیمه نائوشکا از دره باد
انیمه Nausicaa Valley of the Wind
- کارگردان: هیائو میازاکی
- سال انتشار: ۱۹۸۴
خلاصه داستان: چند قرن بعد از نابودی کره زمین، زمانی که قارچهای سمی روی این کره رشد میکنند، شاهزادهای بهنام نائوشکا میخواهد از نابودی بخش در امان مانده زمین جلوگیری کند.
نائوشکا فضایی پساآخرالزمانی دارد. داستان آن در دوهای سخت روایت میشود، چیزی بهنام هفت روز آتش زمین را ویران کرده و قرنهاست از نابودی آن میگذرد. موجودات غولپیکر و عجیبوغریبی در این کره جولان میدهند. تمدن انسانی در یک جنگ جهانی از بین رفته، هوا غیرقابل تنفس است و جنگلها خانه موجوات عجیب و سمی شدهاند. در این میان شاهزادهای بنام نائوشکا هم قدرت رام کردن این موجودات را دارد و هم سعی دارد تا از جنگها و نابودی بیشتر جلوگیری کند. او درگیر مبارزه با تولمیکا میشود، پادشاهی که سعی دارد از یک سلاح باستانی استفاده کند. میازاکی برای ساخت این انیمه از ارباب حلقههای تالکین، بانوی عاشق حشرات و آثار ویلیام گلدینگ الهام میگیرد. او همچنین شخصیت نائوشکا را براساس کتاب اودیسه هومر و اساطیر یونان پرداخت کرده است. میازاکی به دنیای کهنالگوها و اساطیر رجوع میکند و داستان ضدجنگ خود را طبق جهان خیر و شر بوداییان، اساطیر یونانی و اساطیر اسکاندیناوی میسازد. جهان میازاکی نائوشکا هم دنیای سورئالیستی است که میتوانیم از آن دیدن کنیم و هم دنیایی واقعی و ملموسی است که با آن زندگی کردهایم.
داستان نائوشکا پر از زیرمتنهای قوی بدون شعارزدگی است. میازاکی مسائلی مثل محیطزیست را بسیار ماهرانه در دل قصهی باستانی خود جای داده و ایدههای مدرن و قدیمی را درهم میآمیزد. او از خدایان باستانی استفاده میکند تا خطر جنگ و نابودی محیطزیست را به شیوهای جذاب بهتصویر بکشد. بشر در اینجا مورد خشم طبیعت قرار گرفته و در حال تاوان دادن است. انیمه با روایتی پر اکشن همراه است، شخصیتها بهخوبی پرداخت شدهاند، موسیقی هیسایشی بسیار شگفتانگیز است و حس خارقالعادهای را در مخاطب بوجود میآورد. نائوشکا از دره باد نقطه عطف بزرگی در زندگی هیائو میازاکی بود، زیرا موفقیت فیلم منجر به پایهگذاری استودیو گیبلی شد، بههمین دلیل منتقدان آن را عنصری مهم در توسعه انیمه میدانند. Nausicaa Valley of the Wind، یکی از انیمههای جذاب در کارنامه میازاکی است که در ژاپن به جایگاه خوبی رسید و جوایز بسیاری را بدست آورد.
فیلم ویریدیانا
فیلم Viridiana
- کارگردان: لوئیس بونوئل
- بازیگران: سیلویا پینال
- سال انتشار: ۱۹۶۱
خلاصه داستان: یک راهبه تازهکار در آستانه ادای نذرش به املاک عموی خود جیمی میرود. در آنجا اتفاقاتی میافتد که مسیر زندگی ویریدیانا را تغییر میدهد.
Viridiana، یکی از آن فیلمهای پر حاشیهای بود که واتیکان در باب کفرآمیز بودناش بیانیهای کوبنده صادر کرد. بعد از این اتفاق نمایش فیلم در اسپانیا ممنوع شد و دولت دستوری مبنی بر سوزاندن تمام نگاتیوها را صادر کرد. این دستور بخاطر شرکت پخش فیلم که در خارج از اسپانیا قرار داشت، توجیه قانونی شامل اش نشد، چراکه قوانین بین المللی اجازه این کار را نمیدادند. این اتفاقات در حالی بود که بونوئل نخل طلای کن را برای فیلم برده بود و بسیاری از منتقدان آن را شاهکاری عظیم خطاب کرده بودند. بونوئل کار خود را بهعنوان یک سورئالیست آغاز کرد و تا پایان زندگیاش نیز به استفاده از عناصر سورئال پایبند ماند با اینحال او در این فیلم به مقدار کمی از المانهای سورئال استفاده میکند و تمرکزش را روی مسائل دیگری قرار میدهد. داستان فیلم دربارهی راهبهای است که در آستانه نذر خود قرار دارد. او به درخواست خواهر مافوق خود به دیدار عمویش میرود اما در آنجا اتفاقاتی تکاندهنده رخ میدهد.
جیم میخواهد که با ویریدیانا ازدواج کند. یک ایدهی بحرانزا که پر از تعلیق است و اضطراب. راهبهای که باید باکره باشد تا خود را نذر خدا کند و عمویی که به او دلبسته است و معلوم نیست چه خیالاتی در سر دارد. Viridiana، روایتی درباره ماهیت انسان است و سعی دارد در یک زیرمتن، داستانی جالب را دربارهی سرکوب غرایز تعریف کند. بونوئل اخلاقی که از درون ما سرچشمه میگیرد، یعنی همان ناخودآگاه را با اخلاقیات مذهبی مسیحی بهطرز نامحسوسی مقایسه میکند و از دید کلیسا به اثری غیرقابلقبول و طعنهآمیز میرسد. بونوئل با استفاده از نماد و استعاره و شخصیتهایی که وارد داستان میکند به بیانیهای انتقادی نسبت به جامعه اسپانیا، مذهب، مسیحیت، آموزههای دینی و تربیت رسیده و بدون هیچگونه مضمونگرایی و شعارزدگی داستانی ارائه میدهد که تماشاگر را میخکوب خود خواهد کرد. بونوئل بعد از بیانه پاپ توضیح داد که تنها قصدش انتقاد بوده و هدفی مبنی بر توهین نداشته است. با اینحال این فیلم تا مدتها و تا سال ۱۹۷۷ در اسپانیا اکران نشد.
فیلم لبه بهشت
فیلم The Edge Of Heaven
- کارگردان: فاتح آکین
- بازیگران: باکی داورک
- سال انتشار: ۲۰۰۷
خلاصه داستان: یتر در آلمان توسط علی به قتل میرسد. نجات برای پیدا کردن دختر یتر راهی یک سفر میشود.
لبه بهشت درامی آلمانی از فاتح آکین کارگردانی ترکتبار است که در اولین اکران خود در جشنواره کن توانست جایزه بهترین فیلمنامه را ببرد. فاتح آکین در آلمان فیلم میسازد، او در آثار خود بهدنبال نمایش زندگی مهاجران ترکی است که به این کشور آمدهاند. این فیلم درامی قدرتمند و تکاندهنده از سرنوشت درهمتنیده شش نفر است که دونفرشان آلمانی و چهارتایشان ترک هستند. این آدمها درگیر عشق و جریانهای سیاسی میشوند، اتفاقاتی که از کنترلشان خارج است. در بخش اول فیلم ما با یتر روبهرو میشویم، زن ترکی که در آلمان با علی آشنا میشود. یتر خیلی اتفاقی توسط علی به قتل میرسد و نجات، فرزند علی تصمیم میگیرد که آیتن دختر او را پیدا کند. آیتن که درگیر سیاستها و گروههای ضددولتی است در ترکیه زندگی میکند و آکین با استفاده از این شخصیت و این جریانات ساختار پیچیدهتری به فیلماش میدهد. آکین داستاناش را روی زیرمتنهای بسیاری تعریف میکند. او از تمام مسائل روزی مثل مهاجرت، تروریسم، بنیادگرایی و غیره استفاده میکند تا پیرنگی جذابتر داشته باشد. مضامین بخشش، رستگاری، توبه و پیوند نیز در فیلم به حرکت در میآید و در دل داستان جای میگیرد.
لبه بهشت با تکیه بر کارکترهایش پیش میرود، آنها دنیای سیاه آکین را بهخوبی بهتصویر میکشند، پیچیدگی عمیقشان نشان میدهد که فیلم قبل از آنکه اثری داستانمحور باشد روی شخصیتهایش سوار است. فضای رئال لبه بهشت برای مخاطبی که این روزها درگیر انواع و اقسام مشکلات مدرن اجتماعی است، بسیار قابل درک است و میتواند او را تا مدتها با خود همراه کند. آکین در این فیلم به ترکیبی از مشکلات و مسائل شرق و غرب رسیده و این دو محیط کاملا جدا از هم را به طور دراماتیکی به یکدیگر ربط داده است. فاتح آکین برای این فیلم خرس طلای برلین را برد و تحسین منتقدان را با خود همراه کرد.